غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۲۴ مطلب با موضوع «ویژه ها» ثبت شده است

در باره خدا

 عبرت نائینی چنین سروده است:

چون نور، که از مهر جدا هست و جدا نیست

عالم همه آیاتِ خدا هست و خدا نیست


ما پرتوِ اوئیم و نه اوییم و هم اوییم

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست


در آینه بینید اگر صورتِ خود را

آن صورتِ آیینه شما هست و شما نیست


هر جا نگرى جلوه ‏گهِ شاهد غیبى است

او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست


این نیستىِ هست‏ نما را به حقیقت

در دیده ما و تو بقا هست و بقا نیست


جانِ فلکى را، چو رهید از تن خاکى

گویند گروهى که فنا هست و فنا نیست


هر حکم که او خواست براند به سرِ ما

ما را گر از آن حکم رضا هست و رضا نیست


از جانبِ ما شکوه و جور از قبلِ دوست

چون نیک ببینیم روا هست و روا نیست


کو جرأت گفتن که عطا و کرم او

بر دشمن و بر دوست چرا هست و چرا نیست


درویش که در کشور فقرست شهنشاه

پیش نظر خلق گدا هست و گدا نیست


بى‏ مهرى و لطف از قِبَلِ یار به عبرت

از چیست ندانم که روا هست و روا نیست


و حاج ملا هادی سبزواری که تخلص «اسرار» داشته است چنین سروده:

....

موسیی نیست که دعویّ «انا الحق» شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست


چشم ما دیده خفّاش بُود ورنه تو را

پرتو حُسن، به دیوار و دری نیست که نیست


گوش اسرار شنو نیست و گرنه اسرار

بَرَش از عالم معنا خبری نیست که نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

سکوت زندگی

این یک اشاره است. تفصیل آن یک کتاب نیاز دارد.

حقیقت زندگی در سکوت می گذرد. 

وقت تشنه اید و آب می نوشید، آب، با سلول های معده شما یا با سلول های خون شما سخن نمی گوید. فقط با حضور خود، با وجود خود، تشنگی شما را بر طرف می کند. آب، سخن نمی گوید. عمل می کند. عملی نه از سر اندیشه و نه از سر تکلف. عملی بر اساس ساختار وجودیش. عملی بی هیچ تلاش. عملی از جنس حضور. همین و بس.

وقتی غذا می خورید، ملکول های غذا، با معده شما حرف نمی زنند. فقط آنجا حضور پیدا می کنند و جذب خون و سلول های بدن شده ما را تغذیه می کنند.

وقتی با همسرتان ارتباط جنسی برقرار می کنید، سلول های اسپرم و اوول، با همدیگر سخن نمی گویند. بلکه با تمام وجود ترکیب می شوند و سلول اولیه نوزاد را به وجود می آورند.

حقیقت زندگی که در زیر پوست این زندگی ظاهری جریان دارد، در سکوت می گذرد.

سخن گفتن، برای ارتباط ذهنی ما آدم هاست. از آنجا که من و تو نمی توانیم حقیقت «احساس و درک خود» را بدون واسطه به یکدیگر انتقال دهیم، سخن گفتن را ابداع کرده ایم. 

به عنوان مثال، میوه سیب، حتی اگر اسم هم نداشته باشد یا من اسمش را ندانم، بدن مرا تغذیه می کند ولی اگر من سیب بخواهم و در دسترسم نباشد و بخواهم منظورم را به شما منتقل کنم، از این کلمه استفاده می کنم. اگر آدمی این توان را داشت که بتواند بدون استفاده از کلمات، منظورش را به طرف مقابل برساند، سخن گفتن لازم نبود و ما به حقیقت زندگی نزدیک تر می شدیم.

(مثل زمانی که دو جنس مخالف که هر دو در اوج نیاز و خواهش هستند، در مکان مناسبی با هم جمع شوند. بدون سخن گفتن، هر دو می دانند که چه می خواهند و جذب یکدیگر خواهند شد و بدون سخن کفتن می توانند دقایق یا ساعاتی را با هم سپری کنند بدون آن که هیچکدام از آن ها توقع شنیدن سخنی از طرف مقابل داشته باشد)

 

ای خدا بنمای جان را آن مقام

کاندر (که اندر) او بی حرف می روید کلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

نکته ای در باره حجاب

مطمئنا بسیاری از مردم، بیش از نود درصد ایشان، از این منظر به موضوع حجاب در جامعه ایران نگاه نکرده اند.

پس از انقلاب، در طول این 36 سال، تقریبا همه کسانی که وارد این موضوع شده اند، از این دیدگاه به پوشش بانوان نگریسته اند که از منظر فقهی در این زمینه مکلفیم به گونه ای خاص عمل کنیم و هر آن کس که به شکل دیگری عمل کند، بی حجاب یا بد حجاب است. تقریبا می توان گفت غیر از این دیدگاه، هیچ دیدگاه دیگری عرض اندام نکرده است. البته بر صاحب نظران روشن است که همه کسانی که سنگ احکام فقهی را در این زمینه به سینه می زنند، صرفا دغدغه احکام شرعی را ندارند. بلکه در این موضوع به خصوص، بحث باورهای عرفی و غیرت مردسالارانه در جوامعی مثل ایران، غلبه دارد. اگر کسی بخواهد خود را مورد کنکاش دقیق قرار دهد کافی است با خود فرض کند که از امروز نداشتن حجاب از نظر شرعی مجاز است. آیا حاضر است بدون احساس ناخوشایند روش خود را تغییر دهد یا نه؟ اگر نمی تواند باید بداند که حجاب برای او عادت شده است نه امتثال فرمان الهی.

امروز وارد بحث شرعی حجاب نمی شوم. بلکه نظر شما را به منظری دیگر جلب می کنم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

ایده آلیست یا کمال گرا، به بدترین وضعیت ممکن می رسد!

این یک موضوع مفصل است. اکنون آن را از یک جنبه مورد اشاره قرار می دهم. به این چند مثال خوب دقت کنید:

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

یک خواب عجیب

دیشب خواب عجیبی دیدم. آن را اینجا نقل می کنم. شرح و بسطش بماند برای بعد.

خواب دیدم روزنامه کیهان یک صفحه از یک شماره روزنامه کیهان متعلق به 35 سال پیش را تجدید چاپ کرده بود و آن را به قیمت هزار تومان می فروخت.

من یک برگ آن را خریدم. مطلب جالبی نظرم را جلب کرد. آن مطلب این بود:

عقیده، یک قاب (فریم یا قالب) مقدس است که آن را برمی گزینیم تا بتوانیم درون آن به گناه بپردازیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

پیاده روی به سوی حرم

با کمال تاسف چند سالی است که ظواهر امور دینی و برخی از مستحبات (که امروز شاید حتی از منظر الهی مستحب هم نباشند) چنان ارج و قرب پیدا کرده اند که صحبت در مورد آن دشوار شده است. گوئی هاله ای از تقدس به دور آن کشیده شده است و افراد جرأت نمی کنند این گونه اعمال را در بوته نقد بگذارند.

یکی از این اعمال پیاده روی به سوی حرم ائمه است و یکی دیگر اعتکاف. در این مقال قصد دارم در مورد پیاده روی صحبت کنم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

تخم عفریت

فیلم تخیلی ولی واقعی. انسان عفریت می شود یا زامبی!

سال ها پیش وقتی فیلم های تخیلی را می دیدم که در آن ها یک موجود وحشتناک در بدن یک انسان تخم گذاری می کند و سپس این تخم ها به هیولائی تبدیل می شوند، با خود می گفتم این فیلم ها صددرصد تخیلی هستند و ارزش دیدن ندارند. همچنین بازی های کامپیوتری یا فیلم های سینمایی که زامبی ها را به تصویر می کشد. (زامبی موجود شبه انسانی است که از خصوصیات مثبت انسانی تهی شده و به دنبال این است که انسان های سالم را هم مانند خود بیمار کند. با هر کس تماس برقرار کند او هم زامبی می شود).

امروزه نظرم در این رابطه تغییر کرده است. گرچه این فیلم ها تخیلی هستند با یک نگاه موشکافانه باید گفت کاملا و صددرصد واقعی اند. همان اندازه واقعی که داستان سیمرغ عطار واقعی است و نیز داستان رستم و سهراب فردوسی. همه این ها از یک منظر، کاملا واقعی هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

نکته جالب در مورد جبر و اختیار

در مورد موضوع جبر و اختیار مباحث کلامی و فلسفی زیادی گفته شده است. فعلا به آنها کاری ندارم. یک نکته مهم در اینجا وجود دارد.

آیا انسانی که سوال در باره جبر و اختیار می پرسد، دقت کرده است که چگونه در حال تباه کردن عمر خود در یک جبر خودساخته است؟

توضیح این که:

ما گرچه احساس اختیار می کنیم اما در بسیاری از موارد مهم زندگی، خود را به دست جبر می سپاریم. آیا در تصمیم گیری ها، واقعا فارغ از این عمل می کنیم که دیگران در باره ما چه خواهند گفت؟ آیا در انتخاب مذهب و روش زندگی فارغ از جبر محیط و وراثت عمل می کنیم؟ 

تنها کافی است در تک تک تصمیم گیری های خود دقت و تامل کنیم. این دقت و تامل باید فارغ از هرگونه قضاوت در باره خویشتن باشد. چه تایید خویش باشد چه تقبیح خویش. فارغ از هر قضاوت و توجیهی به خود و انتخاب های خود نگاه کنیم. ببینیم آیا خود، خودمان را به دامان جبر نمی اندازیم؟

وقتی این موضوع به اندازه کافی برای ما روشن شد، دیگر کسی را برای کاستی های زندگی خود مقصر نخواهیم کرد. حتی تئوری جبر و اختیار را.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

هسته خرما را پرت نکن!

پس آن که خرما را خوردی، با هستهء آن چه می کنی؟ پس از خوردن هندوانه یا پرتقال یا امثال آن، با پوسته و هستهء آن چه می کنی؟ پس از مصرف کردن غذا درون ظروف یکبار مصرف، با ظرف خالی چه می کنی؟ با لاستیک فرسوده خوردو؟ با پاکت و کارتن مصرف شده؟

چرا این سوال را می پرسم؟ آیا می خواهم وارد یک بحث زیست محیطی شوم؟ نه. گرچه این بحث جنبه زیست محیطی هم دارد ولی بنده فعلا به جنبه توحیدی آن توجه دارم.

در روایتی از امام صادق (ع) یکی از مصادیق اسراف، پرت کردن هسته های خرما عنوان شده است. از سال ها پیش گمان می کردم در این موضوع جنبه اقتصادی مد نظر بوده است. اما اکنون بر این باور هستم که اگر حتی در جائی زندگی می کنیم که هسته خرما، هیچ جنبهء اقتصادی مفیدی ندارد، باز هم نباید با آن بی احترامی کرده آن را به دور افکنیم.

به همین ترتیب در مورد سایر مواردی که مثال زدم و شما نیز می توانید مثال بزنید. به طور کلی با آشغال و زباله، بی حرمتی نکنیم و آن را ناچیز به حساب نیاوریم. چرا؟ برای دانستن چرای مطلب، به ادامه مطلب توجه کنید:◄◄

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

بزرگوارترین، بزرگ ترین

اگر اولین انسان از خانوادهء انسان کنونی هنوز زنده بود و پس از یک عمر چند هزار ساله، با سلامتی کامل در میان ما می زیست، نسبت به افراد بشر چه حسی داشت؟

به این سوال فکر کنید.

ظاهرا غیر ممکن است اما آن را ممکن بشمارید و به آن اهمیت دهید. نه به این صورت که یک فرد از افراد بشر عمر چند هزار ساله داشته باشد. بلکه از آن نظر که یک فرد از افراد عادی بشر، همان احساسی را داشته باشد که یک فرد با عمر چند هزار ساله می توانست داشته باشد.

اگر چنان فردی وجود داشت، همهء افراد بشر را فرزندان خود می دانست. نگاه او نسبت به همه، نگاه پدر و فرزند یا مادر و فرزند بود. خود را از هیچ کس جدا نمی دانست. بلکه همهء ابناء بشر را از رگ و ریشه خود تلقی می کرد. با خطاهای ایشان پدرانه یا مادرانه برخورد می کرد و آرزوی مردن و نابودی هیچ کس را نمی کرد. خود را پدر یا مادری می دید با هفت میلیارد فرزند.

این امر به صورت فیزیکی تحقق نیافته است. اما به صورت مجازی امکان تحقق آن وجود دارد.

اگر شما به مقام عاشقی برسید، کل ابناء بشر را فرزندان خود خواهید یافت. چرا که برای یک عاشق، دوست و آشنا و غریبه و غیر آشنا تفاوتی ندارند. او از افقی برتر به جهان و ساکنان آن می نگرد. هر کدام از ساکنان خاک را که به مقام عاشقی رسیده باشند برادران و خواهران خود و هر کدام از مردم را که هنوز به وادی مقدس عشق وارد نشده باشند، به مثابه فرزندان خود خواهد دید.

چنین فردی گرچه از لحاظ فیزیولوژیک عمر متعارفی دارد اما از نظر معرفتی مانند کسی است که از ابتدای حضور بشر بر کرهء خاک، همراه همهء ابناء بشر حضور داشته است. آن کس که با بنی آدم بزرگوارانه و از سر عاشقی برخورد می کند، بزرگ ترین فرد جامعه بشری است. 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

من هم می شکنم

 

 

مدتی این مثنوی تاخیر شد         روبَه چشم انتظاری شیر شد

آخرین مطالبی که در وبلاگم درج کرده بودم برای خودم هم سنگین بود. با خود می گفتم پس از این ها چه چیز جدیدی بگویم؟ چندین مطلب در آستانه تحریر قرار گرفتند ولی برای آن که مطلب زندگی پانتو گرافیک و مطلب پایان سال 91 را تحت شعاع قرار ندهند تایپ نشدند.

شما را به مطالعه آثار کریشنا مورتی و اکهارت توله دعوت کرده بودم. خود نیز مشغول هضم مطالب این دو بزرگوار بودم. مانند حشره ای بودم که در حال پوست اندازی است. می خواهد از قالب کهنه بیرون بیاید و بزرگتر شود.

امروز دیگر نه کتاب های کریشنا مورتی را توصیه می کنم و نه اکهارت توله و نه محمد جعفر مصفا. می دانید چرا؟ چون اکثر ما به دنبال دانایی هستیم و نه بینایی. ما دنبال چیزی می گردیم که برای مدتی ذهن ما را به خود مشغول دارد و از مواجه شدن با خود واقعی مان طفره رویم. در حالی که که کتب این سه استاد یاد شده مانند آیینه ما را به خودمان نشان می دهد و ما از همین فراری هستیم.

در این بین وضعیت کتب کریشنا مورتی قدری متفاوت است. چرا که بیشتر استعداد بد فهم شدن را دارند. بعضی از مطالب ایشان آن قدر خلاصه است که برای شرح ده صفحه از آن باید یک کتاب جداگانه تالیف کرد.

بگذریم ...

در مطلب قبل گفتم که من به عنوان انسان، چه چیزی نیستم. الان می خواهم بگویم به عنوان یک فرد از افراد جامعه چه جور موجودی هستم. نتیجه دانستن و تذکر این مطلب به خویشتن این است که متواضع و آرام می شویم. بادمان خالی می شود و احساس نیاز به «نمایش» از وجودمان رخت بر می بندد و در نتیجه راحت تر می توانیم با نظام خلقت هماهنگ شویم.

 

من شکست ناپذیر نیستم. من هم در مواقعی شکست می خورم.

من آسیب ناپذیر نیستم. من هم بعضی وقت ها در معرض آفات و آسیب ها قرار می گیرم.

من نسبت به فریب، واکسینه نیستم. من هم بعضی وقت ها گول می خورم.

من معصوم نیستم. من هم بعضی وقت ها اشتباه می کنم.

من قطب عالم امکان و مرکز ثقل هستی نیستم. من هم یکی هستم مثل بقیه .

افکار و ادراکات من محدود به حد من است. این محدودیت را می پذیرم.

بنا نبوده و نیست که عالم به میل من بچرخد. من خود را با نظام آفرینش هماهنگ می کنم.

من ویژه نیستم. پس منی در کار نیست. فقط او هست. تمام.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

پایان سال 91

پیش از این، حدود یکسال پیش، مطلبی را به شما هدیه کردم که به نوعی دستاورد سال 90 برای من بود. شما را به مطالعه کتب محمد جعفر مصفا توصیه کردم. این توصیه را برای چندمین بار تکرار می کنم. سال 91 نیز گرچه زمستان سختی برای من داشت، سالی بسیار نیکو و پربار بود. چرا؟ به این علت که با دو تن از روشن بینان همنشین و مأنوس بودم.

کریشنا مورتی  و  اکهارت تله (Ekhart Tolle)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

زندگی پانتوگرافیک

 

 

پس از مدت ها که اشتغالات کاری و غیره باعث شده بود فرصت درج مطلب نداشته باشم، بالاخره امروز مصمم شدم این موضوع را به شما عزیزان هدیه کنم.

 

 

این موضوع از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. اگر آن را چندین باره بخوانید و به خود تفهیم کنید نتایج شگرفی برایتان خواهد داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

چه بر سر من می آید؟

 

 

بر سر من چه می‌آید و کار من به کجا خواهد کشید؟

انسان‌ها نسبت به این سوال، سه دسته‌اند:

یک دسته همواره در مورد امور روزمره دنیائی خود این سوال را می‌پرسند و بر اساس جواب آن برنامه‌ریزی می‌کنند. به گونه‌ای گام بر می‌دارند که بیشترین منفعت و کمترین ضرر را در زندگی این جهانی ببرند.

دسته دوم کسانی هستند که نفع و ضرر آخرتی را هم به مجموعه نفع و ضررهای خود می‌افزایند و تلاش می‌کنند حداکثر نفع دنیایی و آخرتی را ببرند و کمترین ضرر را متحمل شوند. وضع این افراد بسیار پیچیده‌تر از وضع دسته نخست است و برخی از ایشان، خسر الدنیا و الاخره خواهند شد.

دسته سوم که تعداد بسیار اندکی از کل جمعیت جهان را شامل می‌شود کسانی هستند که اصلا  این سوال را به این صورت از خود نمی‌پرسند. بلکه همواره با خود می ‌گویند:

مهم نیست بر سر من چه می‌آید. مهم آن است که بر سر جامعه بشری چه می‌آید.

در نزد ایشان نفع و ضرر شخصی معنای خود را از دست داده است. از سود و زیان فارغ شده‌اند. رسالت خود را این می‌دانند که در حد توان خود، به حرکت کل جامعه بشری به سوی کمال، کمک برسانند.

مولوی چه زیبا گفته است در وصف ایشان که:

هین بیخ مرگ برکن زیرا که نفخ صوری         گردن بزن خزان را چون نوبهار گشتی

از رستخیز ایمن چون رستخیز نقدی            هم از حساب رستی چون بی‌شمار گشتی

 حضرت علی علیه السلام در جائی، وصف مردان نیک خدا را برای کمیل می‌گفت. در آخر سخنان خود گفت:

آه آه شوقا الی رؤیتهم.

من نیز در این مقال و در این دنیای به شدت تهی از مردان نیک خدا، می نالم که: آه آه که چه مشتاق دیدن ایشان هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

در نماز صدای خودت را بشنو

 

 

اگر خودت صدای خودت را در نماز نشنوی، خداوند هم نخواهد شنید. اگر می خواهی ببینی نمازت تا چه حد مورد قبول واقع شده است ببین آیا روی خودت اثر داشته است یا نه. منظور از «اثر»  این نیست که در بیرون نماز، چون خودت را نماز خوان می دانی برخی کارها را بکنی یا نکنی. بلکه منظور آن است که در حین نماز و دقیقا در دل نماز آیا از نماز خودت اثر می پذیری یا نه. اگر نماز بر خودت اثر نداشته باشد، مقبول درگاه احدی نیز نیست.

ــــــــــ

اخیرا وقتی کلمه «زیارت قبول» را می شنوم یا بر تابلوئی می بینم، از آن خنده ام می گیرد. زیارت یعنی ملاقات. من به ملاقات بزرگی می روم. هدف من آن است که بروم و او را ببینم. اگر بروم و موفق به دیدن او شوم که به هدف خود رسیده ام و اگر موفق نشوم، پس از بازگشت از سفر، اگر هزار بار هم به من بگوئید دیدار شما با فلان کس پر خیر و برکت باد، هیچ اثری بر من نخواهد داشت. چرا که اصلا دیداری واقع نشده است.

زیارت ائمه و اهل قبور نیزهمین حکم را دارد. ولی افسوس که ما خود را از خدا طلبکار می‌دانیم و می‌خواهیم برای «دیداری که انجام نشده است» به ما مزد دهد! آن کس که به آن دیدار توفیق یابد. هیچ مزدی از خدا نخواهد خواست. آن دیدار، خود مزد خود است. کسی که موفق به زیارت واقعی امام یا پیامبری شود، چنان وجد و طربی در خود احساس می کند که دیگر نه به دنبال مزدی دیگر است و نه به تبریک و «زیارت قبول» من و تو نیاز دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور