غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عطار» ثبت شده است

در باره خدا

 عبرت نائینی چنین سروده است:

چون نور، که از مهر جدا هست و جدا نیست

عالم همه آیاتِ خدا هست و خدا نیست


ما پرتوِ اوئیم و نه اوییم و هم اوییم

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست


در آینه بینید اگر صورتِ خود را

آن صورتِ آیینه شما هست و شما نیست


هر جا نگرى جلوه ‏گهِ شاهد غیبى است

او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست


این نیستىِ هست‏ نما را به حقیقت

در دیده ما و تو بقا هست و بقا نیست


جانِ فلکى را، چو رهید از تن خاکى

گویند گروهى که فنا هست و فنا نیست


هر حکم که او خواست براند به سرِ ما

ما را گر از آن حکم رضا هست و رضا نیست


از جانبِ ما شکوه و جور از قبلِ دوست

چون نیک ببینیم روا هست و روا نیست


کو جرأت گفتن که عطا و کرم او

بر دشمن و بر دوست چرا هست و چرا نیست


درویش که در کشور فقرست شهنشاه

پیش نظر خلق گدا هست و گدا نیست


بى‏ مهرى و لطف از قِبَلِ یار به عبرت

از چیست ندانم که روا هست و روا نیست


و حاج ملا هادی سبزواری که تخلص «اسرار» داشته است چنین سروده:

....

موسیی نیست که دعویّ «انا الحق» شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست


چشم ما دیده خفّاش بُود ورنه تو را

پرتو حُسن، به دیوار و دری نیست که نیست


گوش اسرار شنو نیست و گرنه اسرار

بَرَش از عالم معنا خبری نیست که نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه دهم محفل انس با مولانا

خداوند کریم را شاکریم که باز فرصتی دست داد تا با غزلی جانفزا از میراث ادب فارسی در خدمت هموطنان باشیم. برای این جلسه غزل 143 از دیوان حافظ را برگزیدم. سالها دل طلب جام جم از ما می کرد ...

ای انسان! گوهر سعادت در درون خود تو نهفته است. آن را بیاب. بیرون ز تو نیست هز چه درعالم هست. از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی.

در این جلسه اشاره ای رفت به داستان آن شخص بغدادی که خواب دیده بود در مصر ، گنجی نهان است و داستان سیمرغ در منطق الطیر عطار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

سوال یک دوست: چگونه دیگران را عاشق کنیم؟

چندی پیش یکی از دوستان در جریان یک تبادل نظر تلگرامی، سوالی پرسید که آن را با پاسخ مربوطه در اختیار شما می گذارم.

   وحالا ...

چگونه میتوانیم مردم راعاشق کنیم؟ ، که اگر عاشق شوند همه چیز خوب خواهد شد وبقول شما دریکى از نوشته هاتان، همه محرم درگاه الهى میشوند.

ازباب هاى رحمت الهى، یکى از همه بیشتر مورد نظر خداست و به وسیله آن، خدا دنیایى فضل نصیب بندگانش میکند. 
حالا دیگر جواب آسان شد! 
 لطف نموده جواب را شما بفرمائید.

پاسخ:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

راه دشوار تفاهم جوانان و روحانیون

چه موانعی بر سر راه تفاهم میان نسل جوان و روحانیون به عنوان متولیان تبلیغ دین وجود دارد؟ در مطلب حاضر به طور خلاصه به نکاتی اشاره خواهم کرد که می تواند برخی از علل دوری نسل جوان و دانش آموختگان حوزه های علمیه را بیان کند. در ابتدا و قبل از ورود به بحث اصلی باید توجه داشت که تفاهم، امری دو طرفه است و نمی توان موانع تفاهم را تنها به یک طرف بحث نسبت داد. نمی توان گفت روحانیون باید چنین و چنان کنند اما در مورد وظایف مخاطبین سکوت کرد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

اشک، هدیه ای از بهشت

خداوند را هزاران بار شاکر و سپاسگزارم که نعمت اشک را از بهشتش به سوی جهنم دنیا فرستاد تا گاهی اوقات آتش آن را سرد کند و توان تحمل آن را داشته باشیم. 

قصد دارم بعضی از دفعاتی که از این نعمت بیشتر بهره برده ام و به زبان خودمانی «یک دل سیر» گریسته ام را با شما در میان گذارم. اما قبل از آن به نکاتی اشاره می کنم. بسیار مهم است. بخصوص برای مردان.

گرچه در مواردی، گریه نشان ضعف است اما شما آن را دلیل ضعف نگیرید. اگر چنین کنید، از این نعمت بزرگ محروم خواهید ماند. از این که در مقابل دیگران گریه کنید، هیچ ترسی به دل راه ندهید. بگذارید دیگران شما را این گونه بشناسند. بگذارید بگویند فلانی اشکش در آستینش است. چه ایرادی دارد؟ آیا اگر قلب شما همیشه آماده پرواز باشد بهتر است یا این که در مقابل مردم، به ظاهر، متعادل جلوه کنید؟

منتظر این نباشید که در جلسه ای همه، حالت عزاداری پیدا کنند که شما هم همراهی کنید. وقتی بقیه در شرایط عادی هستند و سرگرم کار و زندگی خود، اجازه دهید اشک شما جاری شود. با امور متعالی مأنوس باشید تا راحت تر بشکنید و اشکتان جاری شود.

باز خداوند را برای همه غم ها و شادی هایی که ارزانیم کرده است سپاسگزارم. برخی از دفعاتی که به خاطر دارم که آسمان دلم ابری شد و بارید از این قرارند:

چندین سال پیش یکی از دوستان الاهیم به ملکوت پیوست. خبر رحلت او مرا دگرگون کرد. ... شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت. / روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت. / گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود. / بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت ...

بار دیگر زمانی بود که می توانم بگویم جزو بهترین ایام عمرم بود. آن زمان که در دوره های «بنیان» شرکت داشتم.

بار دیگر زمانی بود که مشغول مطالعه کتاب منطق الطیر عطار بودم و به داستان «شیخ صنعان» رسیدم. رحمت خداوند بر عطار نیشابوری که چنین آتشی در این داستان بر پا کرده است.

بار دیگر، وقتی بود که مشغول خواندن داستان آرش کمانگیر بودم. اثر بیاد ماندنی سیاوش کسرائی. این داستان را زمانی که کلاس پنجم ابتدائی بودم خوانده بودم اما بار دوم در سنین میان سالی، معنای رشادت و مردانگی را بهتر در می یافتم.

...

آری آری جان خود در تیر کرد آرش

 کار صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش

...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور