غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رشد» ثبت شده است

جلسه یازدهم محفل انس با مولانا

در این جلسه که به یاری خداوند در 13 اسفند 94 برگزار شد، دو غزل از دیوان شمس به دوستان تقدیم شد. غزل شماره 1855 در پاسخ به سوال دوستانی که در گروه تلگرامی، سوالاتی پیرامون مفاهیم این غزل پرسیده بودند. چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون؟       دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون.

غزل دوم غزل شماره 539 دیوان شمس بود. 

مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند                          آن کو دلش را برده‌ای جان هم غلامت می‌کند

موضوع اصلی که این غزل متکفل بیان آن است، موضوع تسلیم شدن در برابر قدرت قاهر الهی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه دهم محفل انس با مولانا

خداوند کریم را شاکریم که باز فرصتی دست داد تا با غزلی جانفزا از میراث ادب فارسی در خدمت هموطنان باشیم. برای این جلسه غزل 143 از دیوان حافظ را برگزیدم. سالها دل طلب جام جم از ما می کرد ...

ای انسان! گوهر سعادت در درون خود تو نهفته است. آن را بیاب. بیرون ز تو نیست هز چه درعالم هست. از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی.

در این جلسه اشاره ای رفت به داستان آن شخص بغدادی که خواب دیده بود در مصر ، گنجی نهان است و داستان سیمرغ در منطق الطیر عطار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه نهم محفل انس با مولانا

به یاری خداوند کریم و حمایت دوستان علاقمند، نهمین جلسه محفل انس با مولانا در نیمه بهمن 94 برگزار شد.

در این جلسه که در دفتر دکتر فکوری در وکیل آباد برگزار شد، غزل شماره 1390 از دیوان شمس قرائت و بررسی شد.

بر این مطلب تاکید رفت که انسان مطلوب مولانا، تا کجاها در رشد معنوی اوج گرفته است و چه آسمان هایی را فتح کرده است.

مشروح مطالب جلسات، در آینده در اختیار دوستان عزیز قرار خواهد گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه پنجم محفل انس با مولانا

امروز 12 آذر 94 بار دیگر توفیقی به دست آمد تا در خدمت علاقمندان به مباحث معنوی باشم و یکی از غزل های مولوی را مرور و بررسی نمائیم. جلسه امروز در سالن اندیشه و هنر بازارچه کتاب (واقع در خیابان دانشگاه) برگزار شد.

به نظر می رسد غزل شماره 219 دیوان شمس، از قول امام حسین (علسه السلام) بیان شده است.

متن غزل شماره 219 دیوان شمس:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه چهارم محفل انس با مولانا

امروز 28 آبان 94 در چهارمین جلسه محفل انس با مولانا در خدمت دوستان و همراهان بودم. بحث اصلی این جلسه پیرامون عشق بود. آن نفس که شد عاشق اماره نخواهد شد.

غزل شماره 610 دیوان شمس در این جلسه قرائت و بررسی شد.

غزل 610 دیوان شمس:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه سوم محفل انس با مولانا

امروز 14 آبان نود و چهار بعد از یک وقفه یک و ماه و نیمه، توفیق یافتیم به کمک دوستان عزیز، جلسه سوم محفل انس با مولانا را برگزار نمائیم.

با توجه به مقارنت این جلسه با ماه محرم، قدری در مورد دیدگاه مولوی نسبت به مرگ گفتگو شد و به دنبال آن غزل شماره 728 دیوان شمس به دوستان اهدا شد. این غزل، در عید قربان نیز خوب است مورد توجه واقع شود.

متن غزل شماره 728:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جملاتی از کاترین پاندر

از دولت عشق پیکارها آسانتر از کار برد سلاح و جنگ افزار به پیروزی می رسد.
بار تو، وزن سنگین همه معایبی است که در دیگران یافته ای. پس دیگر چرا گله می کنی؟ مگر خودت این معایب را نیافته ای و کشف نکردهای؟پس تماماً متعلق به خود توست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه دوم محفل انس با مولانا

امروز 26 شهریور نود و چهار برای برگزاری جلسه دوم محفل انس با مولانا گرد هم آمدیم. جلسه امروز در منزل یکی از دوستان علاقمند برگزار شد.

در باره ضرورت برگزاری این گونه جلسات و نیاز عصر حاضر صحبت شد سپس سیر تحول روحی مولانا مورد توجه قرار گرفت و در ادامه غزل شماره 1393 دیوان شمس که بیانگر تحول روحی عظیم مولوی است به دوستان هدیه شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه اول محفل انس با مولانا

امروز دوازدهم شهریور سال نود و چهار، اولین جلسه محفل انس با مولانا به صورت رسمی برگزار گردید. یک کلیپ تأثیر گذار در مورد آفرینش انسان و زندگی پس از مرگ به نام Egg برای دوستان به نمایش درآمد و غزل شماره 2214 دیوان شمس قرائت شد و مورد بررسی قرار گرفت.

غزل شماره 2214 دیوان شمس:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جلسه مقدماتی محفل انس با مولانا

امروز، هشتم مرداد ماه سال نود و چهار با تعدادی اندکی از دوستان اهل ذوق گرد هم جمع شدیم تا در باره برگزاری جلساتی معنوی و فرهنگی، تبادل نظر کنیم.

بنا شد اسم جلسه، محفل انس با مولانا باشد و روال کار به این صورت باشد که جلسات به صورت پانزده روز یک بار برگزار گردد. در هر جلسه، غزلی از دیوان شمس خوانده شود و مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

 

امروز غزل شماره 2444 دیوان شمس به دوستان اهدا شد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

شیشه پستانک

چند روز پیش در حین اسباب کشی به شیشه پستانک فرزندم که مربوط به حدود شش سال پیش می شد برخورد کردم. مطلبی به ذهنم خطور کرد که می تواند برای شما هم جالب باشد.

به همسرم که آن شیشه پستانک را برای یادآوری خاطرات نگه داشته بود گفتم اگر ما مثل انسان های رشد یافته و متعالی باشیم و بتوانیم همه انسان ها را به یک چشم ببینیم، در آن صورت بچه من و بچه دیگری برایمان فرقی نداشت. اگر ما آن قدر رشد کرده بودیم که می توانستیم یک چنین نگاه الهی داشته باشیم، در آن صورت می دیدیم که فارغ از رنگ و مذهب و نژاد، در هر لحظه، جهان مملو است از افرادی با هر سنی که ما بخواهیم.

مثلا اگر من به یاد سه سالگی فرزندم بیفتم و بگویم یادش به خیر، کافی است نگاهی به اطرافم بیندازم و همه بچه های سه ساله را ببینم. اگر به منظری رسیده باشم که همه را مثل فرزندان خودم ببینم، آن بچه های سه ساله که مثلا در همسایگی ما سکونت دارند، همان قدر برایم جذاب و شورآفرین خواهد بود که بچه خودم. اگر با دیدن شیشه پستانک فرزندم بگویم یادش به خیر آن زمانی که یک ساله بود و شیشه را در دست می گرفت ... کافی است نگاهی به اطراف بیندازم و همه یک ساله ها را ببینم. آن ها هم به همان اندازه زیبا و شورانگیزند.

به همسرم گفتم اگر می خواهی این شیشه پستانک را نگه داری اشکالی نیست اما به آن دلبسته نباش. چرا که هر بچه پستانک به دستی بچه ماست. و تو هرگز از زیبایی های یک بچه خردسال محروم نشده ای. مهم آن است که آن چنان مادری (یا پدری) خود را احساس کنی که گویا همه مردم جهان فرزندان تو هستند. از همان چشمی دیگران را ببینی که خدا می بیند.

شیخ ابوالحسن خرقانی می گوید: اگر در سرزمین های دوردست خاری در پای کسی فرو رود، گویا آن خار در پای من فرو رفته است.

و نیز بر سردر خانقاه او نوشته بودند: هر کس که به این درگاه وارد شد، نانش دهید و از ایمانش مپرسید. آن کس که درگاه خدای تعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

اگر بفهمی که اشتباه می کردی چه؟

چندی پیش دوست عزیزی از من راهنمائی و اظهار نظر خواست. بنده مطالب زیادی برای گفتن به او داشتم اما به گفتن کلیاتی اندک اکتفا کردم.

به این دلیل که می دانستم ایشان عمری را با عقایدی به سر برده است و اگر اکنون من به او بگویم باید یک تجدید نظر ریشه ای در کل گذشته ات بکنی این شجاعت را ندارد.

همه ما این گونه ایم. در اوان جوانی چیزی را برای خود به عنوان مجموعه عقاید اختیار می کنیم و به همان می چسبیم و تا آخر عمر همان مسیر را ادامه می دهیم.اگر هم از کسی مشورت یا راهنمایی بخواهیم به سراغ کسانی می رویم که در جزئیات مسیر، ما را راهنمائی کنند و نه این که از ما بخواهند که کلا مسیرمان را عوض کنیم.

مثلا اگر قصد کشتن کسی را داشته باشیم با کسانی مشورت می کنیم که به ما بگویند از چه وسیله ای استفاده کنیم تا راحتتر به مقصود خود برسیم نه با کسی که ما را به صلح و دستی دعوت می کند و می گوید اصلا فکر کشتن دیگران را از سرت بیرون کن.

اما زود باشد که ما با اجبار فرشته مرگ، با حقایق عالم مواجه شویم. آن روز همه اشتباهات ما که در دوران حیات از پذیرش آن سر باز زده بودیم برای ما زهر و آتش خواهد شد.

کسانی آن روز در امان خواهند بود که قبل از مردن و قبل از آن که به اجبار ملزم به پذیرش حقایق عالم شوند، خود، آمادگی تجدید نظر اساسی در کل زندگی خویش را داشته باشند. این حرف به معنای آن نیست که شخص هر روز نظرات تازه ای اختیار کند و متلون باشد. بلکه به معنای آن است که «آمادگی» از خود گذشتگی را داشته باشد. بتواند از افکار و نظرات خود بگذرد و بدون حجاب خود خواهی به عالم و آنچه در آن است بنگرد.

شخص باید این آمادگی را داشته باشد که در هر سن و سالی که باشد بر کل گذشته خود خط بطلان بکشد و شجاعانه اعلام کند که تا امروز اشتباه می کردم. اکنون از نو شروع می کنم. بسیاری از ما این آمادگی را نداریم. حتی فکر هم به آن نمی کنیم. ما همواره به دنبال اصلاح جزئیات مسیر هستیم نه خروج از مسیر فعلی و ورود به یک مسیر کاملا جدید.

آن شجاعت آسمانی که جلال الدین محمد مولوی به خرج داد و پس از ملاقات با شمس حاضر شد با گذشته خود وداع کند و راه تازه ای در پیش گیرد در ما نیست. پس آماده باشیم برای مواجه شدن با آتش. آتش درک حقایقی که آنها را دروغ می پنداشتیم و مسیر زندگی خود را بر خلاف آن تنظیم کرده بودیم.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

پایان سال 91

پیش از این، حدود یکسال پیش، مطلبی را به شما هدیه کردم که به نوعی دستاورد سال 90 برای من بود. شما را به مطالعه کتب محمد جعفر مصفا توصیه کردم. این توصیه را برای چندمین بار تکرار می کنم. سال 91 نیز گرچه زمستان سختی برای من داشت، سالی بسیار نیکو و پربار بود. چرا؟ به این علت که با دو تن از روشن بینان همنشین و مأنوس بودم.

کریشنا مورتی  و  اکهارت تله (Ekhart Tolle)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

به مناسبت روز زن

 

از آنجا که از منظر تکامل و رشد، تفاوتی بین زن و مرد نمی بینم، مساله زن را از منظر زن بودن زن مورد نظر قرار نمی دهم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

کتاب های محمد جعفر مصفا

محمد جعفر مصفا چند کتاب به رشته تحریر در آورده است که خوب است مطالعه آنها با کتاب «تفکر زائد» شروع شود و به دنبال آن کتاب «با پیر بلخ» و سپس «رابطه» و به دنبال آن بقیه کتب این نویسنده. 

این کتاب ها را به همگان توصیه نمی کنم.

کتاب های این نویسنده تنها برای کسانی مفید است که به جد، دنبال برون رفت از کشمکش های درونی هستند و حاضرند در این راه، از موقعیت و شخصیت موهوم و ذهن ساخته خود بگذرند و از نو متولد شوند.

اگر به دنبال یادگرفتن مطالب جدید برای خود یا برای تدریس هستید، سراغ این کتاب ها نروید.

شنیده اید که «ملا شدن چه آسون. آدم شدن چه مشکل» کتاب های این نویسنده برای آدم شدن است نه برای ملا شدن. از این رو تنها به کسانی توصیه می شود که شجاعت از خودگذشتگی را دارند.

ــــــــــــــــ

بعد از تحریر:

چند روز پیش موفق شدم کتاب های «هله» و «آگاهی» را نیز از این نویسنده مطالعه کنم. باید بگویم در تمام عمرم (که همواره قرین کتاب و مطالعه بوده است) کتبی به این خوبی نخوانده ام. اگر هم کتاب هایی بوده است که همین مقدار قابل توصیه بوده اند، به این دلیل بوده است که مطالبشان، همین مطالب بوده است.

جناب آقای مصفا، بر خلاف بسیاری از نویسندگان، تنها به ریشه پرداخته است و هر عمل اصلاحی که جنبه بتونه کاری و ماستمالیزاسیون داشته باشد را به شدت رد می کند. چرا که شخص چندین سال مشغول آن می شود و گمان می کند روزی به مقصد خواهد رسید حال آن که هر روز از صندوقی به صندوق دیگر می رود و موفق به دیدار با آسمان نخواهد شد.

گر ز صندوقی به صندوقی رود      او سمائی نیست! صندوقی بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور