غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

سال نود سالی بسیار خوب برای من

 

 

در آخرین دقایق سال نود این مطالب را می نویسم

امسال برای من دو خصوصیت داشت. یکی ان که در چهلمین سال عمرم به سر می بردم و دیگری این که امسال به مطالعه کتاب های محمد جعفر مصفا سپری شد.

مناسبت اول چندان اهمیتی ندارد چرا که خود به خود واقع می شود مهم آن است که شما نسبت به گذر ایام عمرت بی اعتنا نباشی. در آن صورت هر روز و هر هفته برای تو عید خواهد بود. اما مورد دوم یعنی مطالعه کتاب های مصفا بسیار حائز اهمیت است چرا که برای من مثل تشنه ای بود که به آب رسیده است. از وقتی که کتاب های او را شروع کردم تقریبا مطالعه سایر کتب را تعطیل کردم.

اکنون از این تصمیم راضیم و همه کسانی را که مطالب مرا می خوانند به اتخاذ این تصمیم فرا می خوانم.

شما اگر به دنبال یک سانحه دریائی، جزو گروه نجات یافتگان باشید، مهم نیست که کی و چگونه نجات یافتید. بالاخره به ساحل نجات رسیده اید و اگر جزو غرق شدگان باشید، باز فرقی نمی کند در همان دقایق اول غرق شوید یا آن که پس از ساعت ها سرگردانی در دریا خوراک کوسه ها شوید.

مطالعه و دریافت مطالب مصفا یعنی خروج از گروه غرق شوندگان و دخول به جرگه نجات یافتگان.

اطرافیان من می دانند که اهل مبالغه نیستم و اگر در جائی غلیظ و شدید صحبت کردم حتما برای آن دلیل دارم. اکنون نیز برای این مطلب دلیل دارم. اما از آوردن دلایل خود می اجتنابم!

چرا که اگر کسی نخواهد وارد گروه مطالعه کنندگان آثار مصفا شود دلایل من او را سودی نخواهد بخشید و اگر کسی وارد این گروه شود، خود، درخواهد یافت و به دلایل من نیازی نخواهد داشت.

در عین حال اگر کسی لب مرز بود و احتیاج به مشوق داشت کافی است با بنده مکاتبه کند.

چند سال پیش که کتاب های دکتر وین دایر را مطالعه می کردم با خود می گفتم ای کاش مانند او را در ایران داشتیم. اکنون می گویم اگر مشتاق ملاقات با وین دایر هستید به ملاقات مصفا بروید گرچه مقایسه هیچ دو انسانی صحیح نیست بخوص وقتی حرفی برای گفتن داشته باشند.

.

برای بار چندم و مکرر در مکرر شما را به مطالعه آثار مصفا دعوت می کنم.

.

سال نود برای من بسیار سال خوبی بود چرا که با مصفا مأنوس بودم.

.

شما می توانید این موهب را در سال نود و یک نصیب خود کنید.

بنده نیز همواره برای درک بهتر کتب این مرد، در خدمت شما عزیزان هستم و هر کمکی از دستم برآید دریغ نخواهم کرد.

برای خود کاری کنید - اگر هنوز رمقی از نور الهی در شما باقی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

مثل دستگاه دیالیز

 

(این مطلب پزشکی نیست! یک مثال است. مثال خیلی خوب. اطرافیانم به من می گویند تو خوب مثال می زنی. نمی دانم نظر شما چیست.)

آیا تا کنون در باره دستگاه دیالیز و بیماران کلیوی به تفکر پرداخته اید؟

آیا به رنجی که یک بیمار روی تخت می کشد و چندین ساعت منتظر می ماند تا دستگاه کار خود را انجام دهد فکر کرده اید؟ آیا تا کنون با خود نگفته اید چرا این دستگاه ها را سریع تر نمی سازند تا خون بیمار زودتر تصفیه شود؟

پاسخ این سوال به طور مختصر این است که دستگاه دیالیز، سرعت کافی دارد و حتی می توان سرعت آن را ده برابر کرد. اما نمی توان با سرعت ده برابر، خون را از بدن بیمار بیرون کشید و تصفیه نمود. در این صورت فشار خون او افت پیدا می کند و خطرناک است.

اگر می شد در آن واحد، همه خون بیمار را از بدن او خارج کرده دیالیز کنیم و به بدن او برگردانیم، شاید در کمتر از پانزده دقیقه کار دیالیز خاتمه پیدا می کرد. اما خارج کردن کل خون از بدن هم امکان پذیر نیست.

در شرایط فعلی، خون به آرامی از بدن خارج شده تصفیه می شود و دو باره به بدن برمی گردد و با خون تصفیه نشده مخلوط می شود. باز این چرخه ادامه پیدا می کند و به تدریج غلظت آلاینده ها در خون کم می شود. وقتی غلظت آلاینده ها به حد خاصی رسید، خون پاک تلقی می شود و عمل دیالیز خاتمه یافته تلقی می شود.

دقت کردید؟ مهم ترین مشکل مخلوط شدن خون تصفیه شده با خون آلوده است. و هیچ گریزی هم از آن نیست.

داستان جامعه هم همین است. پیامبران و مکتب آنها، همان دستگاه دیالیز هستند. اما با توجه به این که خروجی این دستگاه دو باره به همین جامعه آلوده بر می گردد، اتفاقی که می افتد این است که به تدریج و در طول هزاران سال، غلظت آلودگی ها در جامعه کم می شود. تا جائی که بتوان گفت جامعه پاک شده است.

آن زمان هنوز فرا نرسیده است اما مطمئنا فرا می رسد. حتما آن روز می آید. فقط عجله نداشته باشید. همین.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

باز هم درباره مصفا

 

پیش از این در باره محمد جعفر مصفا و کتاب های او مطلبی را نگاشته بودم. بهتر است سیر مطالعه کتاب های او با کتاب «تفکر زائد» آغاز شود.

اکنون به این باور رسیده ام که هر انسانی که بخواهد از صندوق باورهای ناصواب بلکه صندوق توهمات رها شود و پهنه آسمان را ببیند، باید کتاب هایی شبیه کتب مصفا را بخواند.

بنده، آن قدر بر این مطلب مصرّم که هر گاه جوانی به خواستگاری دخترم بیاید، به جای شرط گذاری های بی پایه و ناروا از قبیل خانه و ماشین و غیره، اولین مطلبی که از او خواهم خواست و بلکه تنها شرط مهمی که با او خواهم کرد این است که اگر کتاب های مصفا را نخوانده است، بخواند و اگر خوانده باشد، او را محک خواهم زد که آیا از صندوق توهمات رها شده است یا آن که مطالعه کتاب های مصفا را هم وسیله ای برای فربه تر کردن «خود» قرار داده است.

(نمی دانم با این شرطی که گذاشته ام، برای دخترم شوهر پیدا می شود یا روی دستم خواهد ماند!)

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور