غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۱۳ مطلب در آبان ۱۳۹۰ ثبت شده است

اشک، هدیه ای از بهشت

خداوند را هزاران بار شاکر و سپاسگزارم که نعمت اشک را از بهشتش به سوی جهنم دنیا فرستاد تا گاهی اوقات آتش آن را سرد کند و توان تحمل آن را داشته باشیم. 

قصد دارم بعضی از دفعاتی که از این نعمت بیشتر بهره برده ام و به زبان خودمانی «یک دل سیر» گریسته ام را با شما در میان گذارم. اما قبل از آن به نکاتی اشاره می کنم. بسیار مهم است. بخصوص برای مردان.

گرچه در مواردی، گریه نشان ضعف است اما شما آن را دلیل ضعف نگیرید. اگر چنین کنید، از این نعمت بزرگ محروم خواهید ماند. از این که در مقابل دیگران گریه کنید، هیچ ترسی به دل راه ندهید. بگذارید دیگران شما را این گونه بشناسند. بگذارید بگویند فلانی اشکش در آستینش است. چه ایرادی دارد؟ آیا اگر قلب شما همیشه آماده پرواز باشد بهتر است یا این که در مقابل مردم، به ظاهر، متعادل جلوه کنید؟

منتظر این نباشید که در جلسه ای همه، حالت عزاداری پیدا کنند که شما هم همراهی کنید. وقتی بقیه در شرایط عادی هستند و سرگرم کار و زندگی خود، اجازه دهید اشک شما جاری شود. با امور متعالی مأنوس باشید تا راحت تر بشکنید و اشکتان جاری شود.

باز خداوند را برای همه غم ها و شادی هایی که ارزانیم کرده است سپاسگزارم. برخی از دفعاتی که به خاطر دارم که آسمان دلم ابری شد و بارید از این قرارند:

چندین سال پیش یکی از دوستان الاهیم به ملکوت پیوست. خبر رحلت او مرا دگرگون کرد. ... شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت. / روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت. / گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود. / بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت ...

بار دیگر زمانی بود که می توانم بگویم جزو بهترین ایام عمرم بود. آن زمان که در دوره های «بنیان» شرکت داشتم.

بار دیگر زمانی بود که مشغول مطالعه کتاب منطق الطیر عطار بودم و به داستان «شیخ صنعان» رسیدم. رحمت خداوند بر عطار نیشابوری که چنین آتشی در این داستان بر پا کرده است.

بار دیگر، وقتی بود که مشغول خواندن داستان آرش کمانگیر بودم. اثر بیاد ماندنی سیاوش کسرائی. این داستان را زمانی که کلاس پنجم ابتدائی بودم خوانده بودم اما بار دوم در سنین میان سالی، معنای رشادت و مردانگی را بهتر در می یافتم.

...

آری آری جان خود در تیر کرد آرش

 کار صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش

...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

کتاب های محمد جعفر مصفا

محمد جعفر مصفا چند کتاب به رشته تحریر در آورده است که خوب است مطالعه آنها با کتاب «تفکر زائد» شروع شود و به دنبال آن کتاب «با پیر بلخ» و سپس «رابطه» و به دنبال آن بقیه کتب این نویسنده. 

این کتاب ها را به همگان توصیه نمی کنم.

کتاب های این نویسنده تنها برای کسانی مفید است که به جد، دنبال برون رفت از کشمکش های درونی هستند و حاضرند در این راه، از موقعیت و شخصیت موهوم و ذهن ساخته خود بگذرند و از نو متولد شوند.

اگر به دنبال یادگرفتن مطالب جدید برای خود یا برای تدریس هستید، سراغ این کتاب ها نروید.

شنیده اید که «ملا شدن چه آسون. آدم شدن چه مشکل» کتاب های این نویسنده برای آدم شدن است نه برای ملا شدن. از این رو تنها به کسانی توصیه می شود که شجاعت از خودگذشتگی را دارند.

ــــــــــــــــ

بعد از تحریر:

چند روز پیش موفق شدم کتاب های «هله» و «آگاهی» را نیز از این نویسنده مطالعه کنم. باید بگویم در تمام عمرم (که همواره قرین کتاب و مطالعه بوده است) کتبی به این خوبی نخوانده ام. اگر هم کتاب هایی بوده است که همین مقدار قابل توصیه بوده اند، به این دلیل بوده است که مطالبشان، همین مطالب بوده است.

جناب آقای مصفا، بر خلاف بسیاری از نویسندگان، تنها به ریشه پرداخته است و هر عمل اصلاحی که جنبه بتونه کاری و ماستمالیزاسیون داشته باشد را به شدت رد می کند. چرا که شخص چندین سال مشغول آن می شود و گمان می کند روزی به مقصد خواهد رسید حال آن که هر روز از صندوقی به صندوق دیگر می رود و موفق به دیدار با آسمان نخواهد شد.

گر ز صندوقی به صندوقی رود      او سمائی نیست! صندوقی بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

برای عید قربان

مولوی گفت: 

دشمن خویشیم و یار آنکه ما را می کشد / غرق دریائیم و ما را موج دریا می کشد

زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین می دهیم / کان ملک ما را به شهد و شیر و حلوا می کشد

خویش فربه می نمائیم از پی قربان عید / کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می کشد

...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

نامه ای به مسافر کربلا

مدتی پیش یکی از بستگان عزیز، قصد سفر کربلا داشت. در پی مسئله ای که بین من و ایشان اتفاق افتاده بود، مطالبی را برایشان ارسال کردم. از آنجا که این مطالب برای بسیاری از ما می تواند مفید باشد، امروز به مناسبت روز عرفه و عید قربان، آن را در اختیار شما هموطنان گرامی گذاشتم. 

متن نامه را در قالب PDF از اینجا دریافت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

ما برای چه اینجا هستیم؟

ما اینجا (در این جهان خلقت) نیستیم تا خانه بسازیم، زاد و ولد کنیم، شغل ایجاد کنیم، صنعت و کشاورزی به وجود آوریم، با هم بجنگیم و هر کار دیگری از این قبیل. ما تنها برای یک منظور اینجا هستیم. ما اینجائیم تا یگانگی خود و عالم هستی را دریابیم. ما اینجائیم تا پس از یک سیر طولانی، چشم باز کنیم و ببینیم که سی مرغ، همان سیمرغ است. 

تمام آنچه در این مسیر رخ می دهد، از قبیل جنگ و صلح و شغل و ازدواج و صنعت و مصیبت و فاجعه و پیروزی و شکست و غیره، برای آن است که وجود ما را متسع سازد و ظرفیت ما را بالا ببرد. آن کس که دنیا را با این چشم می بیند، جنگ و صلح، سود و زیان، مدح و قدح، ستایش و نکوهش، برایش یکسان خواهد شد. او تنها به پرورش یافتن خود و همراهان خود نظر دارد. به رشد، کمال و آگاهی نظر می کند و به این نقطه می رسد که: انسان، کاری مهمتر از خودسازی ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جهنم تالار آیینه !

فردا که پرده ها از پیش چشم ما به کناری رود خواهیم دید که جهنم، چیزی نیست جز تالاری که از همه طرف آیینه کاری شده است و خود ما را به ما برمی گرداند. مثل این است که در یک سالن، با چندین نفر آدم که همگی عین خود من هستند، همنشین و همراه هستم. 

با مردن ما اتفاقی که می افتد این است که ما، با وجود عریان و بی پرده خود مواجه می شویم. ما را به خود ما نشان می دهند. اگر زیبا باشیم زیبائی می بینیم و اگر زشت باشیم زشتی می بینیم.

ای دریده پوستین یوسفان!       گرگ برخیزی از این خواب گران.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

دغدغهء رشد، سودای سربالا

اگر برای کسی رشد و تعالی اهمیت داشته باشد، شکست، مصیبت، فقدان عزیزان، زندان و هر نوع فشار دیگری، مایه‌ء پیشرفت و تعالی است. چنین کسی، از هر چیزی، چه زیبا و چه زشت، پله ای می سازد برای رشد و تعالی. اما کسی که به فکر رشد و تعالی نیست،حتی موقعیت های خوب نیز بهره ای به او نمی رسانند. مانند همسران بعضی از پیامبران و امامان و اولیاء خدا. با یک مرد بزرگ زندگی می کند اما چون دغدغه‌ء رشد یا سودای سربالا ندارد، به ظواهر زندگی خود مشغول است و بهره‌ای از معرفت و آگاهی همسر خود نمی برد. 

مولانا مثال می زند: اگر طنابی در چاهی آویزان باشد و تو را در هوا معلق داشته است، می توانی آن را گرفته به سوی بالا حرکت کنی و خود را از دل چاه برهانی یا آن که به خود طناب یا دیواره‌ء چاه مشغول شده به تدریج به سوی پائین بروی و به قعر چاه برسی.

نیست جرمی مر رسن را ای عنود / چون تو را سودای سربالا نبود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

رشتهء ریاضی فیزیک تقلید و تحلیل

زمانی که فرزندم می خواست در سال دوم دبیرستان انتخاب رشته کند، او را تشویق کردم که رشته‌ء ریاضی را انتخاب کند. نه از آن رو که به مهندسی و رشته های فنی علاقه داشت و می خواست در این زمینه ادامه تحصیل دهد. بلکه بر عکس، سمت و سوی علاقه‌ء او به سوی رشته های هنری بود. اما از آنجا که استعداد ریاضی هم داشت او را به تحصیل در رشته‌ء ریاضی تشویق کردم. چرا؟ دلیل این تشویق را در «ادامه‌ء مطلب» بخوانید:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

در یک محضر بزرگ. بسیار بزرگ!

آیا ما عظمت عالم خلقت را درک می کنیم که می گوئیم الله اکبر؟

این سوال مطرح است که ما چگونه می توانیم در عباداتی مانند نماز حضور قلب داشته باشیم؟ تا کنون جواب های مختلفی به این سوال داده شده است که دوستان عزیز می توانند در کتاب هایی در این باره آن را پیدا کنند. اما بنده پاسخ دیگری به این سوال می دهم. این سوال، از آن سوال هایی که حل آن، جز از طریق پاک کردن صورت مسئله امکان پذیر نیست.

این پاسخ در بادی امر، عجیب به نظر می رسد اما توضیح آن را در «ادامه‌ء مطلب» خدمتتان عرض می کنم:


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

برای حجاج عزیز

سال گذشته در همین ایام برخی از بستگان ما قصد سفر حج داشتند. متنی که از طریق لینک زیر قابل دریافت است، هدیه ای است که به آن عزیزان دادم و اینک آن را در دسترس همه‌ء بازدیدکنندگان گرامی می گذارم تا اگر توفیق این سفر معنوی را یافتند، بهره‌ء خود را افزون تر کنند. انشاء الله. 

در ضمن به این مطلب توجه داشته باشید که این متن به صورت خلاصه نگارش شده است و برخی از قسمت های آن برای افراد کم زمینه بسیار ثقیل است. از این رو لازم است با دقت و تامل بیشتری و به همراهی یک استاد معنوی خوانده شود.

متن نامه را در قالب PDF از اینجا دریافت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

رنجی که از خود می بریم ...

یکی از دوستان در باره سخنی از بودا سوال کرده بود که آیا این مطلب صحیح است یا نه؟

مطلب منقول از بودا (که البته از دیگران نیز نقل شده است) این است: هر رنجی که می بریم از خود ماست.

آنچه در این قسمت آمده است پاسخی است مختصر به سوال این دوست عزیز و بزرگوار. مطالعه‌ء آن را به همه‌ء عزیزان جویای کمال توصیه می کنم.

این متن را در قالب PDF از اینجا دریافت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

روزی یک کار نیک !

از دوران کودکی به خاطر دارم که روی در اداره‌ی بهزیستی شهرمان نوشته شده بود: روزی یک کار نیک انجام بده. آن موقع برای من که هنوز به طور کامل سیب آدم را نخورده بودم و از بهشت قبل از دنیا بیرون نیامده بودم و به عبارت دیگر، مثل امروز، جهنمی نشده بودم، تعجب آور بود که چرا روزی یک کار نیک؟ چرا در طول روز همه‌ی کارهای ما نیک نباشد؟ 

سال ها گذشت. تا بالاخره دستان یاری رسان خداوند مرا با پدیده‌ی عشق بی قید و شرط آشنا کرد و نسیم هایی از بهشت پس از دنیا بر جهنم من وزیدن گرفت. دانستم که آن اکسیری که مس ها را مبدل به طلا می کند همان عشق است. با خود عهد کردم که گاهی اوقات! از من کاری عاشقانه سر زند. اما دیدم که آسان نیست. از فرزندانم خواستم که شما که پاکترید، عزم خود را جزم کنید که در هر روز حداقل یک کار عاشقانه انجام دهید. اما آنها هم نتوانستد.

به حرف حافظ رسیدم که گفت: الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.

آری کار عاشقانه یعنی آن که عملی از تو سر زند که در آن تنها و تنها رساندن خیر به دیگران مد نظر باشد و نه منفعتی که به تو می رسد. تازه آن موقع بود که پس از تأمل در اعمال خویشتن، پی بردم که هر کاری که می کنیم، به نحوی به منفعت دنیایی یا آخرتی ما مربوط می شود و بسیار به ندرت اتفاق می افتد که کاری عاشقانه و از سر خیرخواهی محض، بدون توجه به نفع دنیائی یا آخرتی آن، از ما سر زند. در بند بودن خود را احساس کردم و تصویری را که دانته در کتاب کمدی الهی از جهنم ترسیم کرده است، منطبق بر همین دنیا دیدم.

آن روایت را از پیامبر اکرم به خاطر آوردم که اگر کسی بدون هیچ نیاز و احتیاجی به ملاقات دوست خود برود، گوئی به زیارت خدا رفته است. در آن موقع بود که به این نتیجه رسیدم که اگر به من بگویند تنها یک بیت از دیوان حافظ انتخاب کن باید بگویم:

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

زبان منضبط اندیشه ی منضبط

چگونه است که گاه در بکار بردن کلمات و توصیف ها بی دقتی و بی مبالاتی می کنیم؟ کسی را به شدت می ستاییم یا به شدت تقبیح می کنیم. شدیداً می نالیم یا شدیداً ابراز رضایت می کنیم. به نحو مبالغه آمیز ابراز دوستی می کنیم یا بر عکس، ابراز دشمنی. 

   من از همسر و فرزندانم خواسته ام که کلماتی مثل: شدیداً، هرگز، به هیچ وجه، همه اش، کاملاً، صد در صد، بی نهایت، یه عالمه، فدایت بشوم، قربان بروم و امثال آن را با احتیاط و با اندیشه به کار برند. با خود بگویند آیا واقعاً من حاضرم فدای فلان کس بشوم؟ یعنی در راه او بمیرم؟ آیا این چیزی که آن را یک عالمه می دانیم، واقعاً به اندازه‌ی یک عالم است؟

   استاد اخلاقی داشتیم که یادش گرامی باد. می گفت: در تعارفات خود نگوئید: قربان شما. چرا که نه شما حاضرید قربانی او شوید و نه او لایق این است که شما قربانیش شوید. به جای آن بگوئید: مخلص شما.

 امروز که پس از چندین سال به سخنانش می اندیشم می بینم چه توصیه‌ی حکیمانه ای به ما کرده است. اخلاص بزرگترین سرمایه‌ی آدمی است. هم در مقابل خداوند و هم در مقابل بندگان. پس جز در مورد اولیاء خاص خداوند، نگوئیم قربان شما و یا قربانت بروم. در عوض بگوئیم مخلص شما.

 یکی از اساتید دیگر می گفت: آن کس که در زبان خود فاقد انضباط باشد، در اندیشه نیز منضبط نخواهد بود. آن کس که کلمات را بدون توجه به بار معنایی آن ها و با آسان گیری استفاده کند، در تفکر نیز دقیق نخواهد بود و موفق به درک دقایق علوم نخواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور