غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

هسته خرما را پرت نکن!

پس آن که خرما را خوردی، با هستهء آن چه می کنی؟ پس از خوردن هندوانه یا پرتقال یا امثال آن، با پوسته و هستهء آن چه می کنی؟ پس از مصرف کردن غذا درون ظروف یکبار مصرف، با ظرف خالی چه می کنی؟ با لاستیک فرسوده خوردو؟ با پاکت و کارتن مصرف شده؟

چرا این سوال را می پرسم؟ آیا می خواهم وارد یک بحث زیست محیطی شوم؟ نه. گرچه این بحث جنبه زیست محیطی هم دارد ولی بنده فعلا به جنبه توحیدی آن توجه دارم.

در روایتی از امام صادق (ع) یکی از مصادیق اسراف، پرت کردن هسته های خرما عنوان شده است. از سال ها پیش گمان می کردم در این موضوع جنبه اقتصادی مد نظر بوده است. اما اکنون بر این باور هستم که اگر حتی در جائی زندگی می کنیم که هسته خرما، هیچ جنبهء اقتصادی مفیدی ندارد، باز هم نباید با آن بی احترامی کرده آن را به دور افکنیم.

به همین ترتیب در مورد سایر مواردی که مثال زدم و شما نیز می توانید مثال بزنید. به طور کلی با آشغال و زباله، بی حرمتی نکنیم و آن را ناچیز به حساب نیاوریم. چرا؟ برای دانستن چرای مطلب، به ادامه مطلب توجه کنید:◄◄

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

اگر بفهمی که اشتباه می کردی چه؟

چندی پیش دوست عزیزی از من راهنمائی و اظهار نظر خواست. بنده مطالب زیادی برای گفتن به او داشتم اما به گفتن کلیاتی اندک اکتفا کردم.

به این دلیل که می دانستم ایشان عمری را با عقایدی به سر برده است و اگر اکنون من به او بگویم باید یک تجدید نظر ریشه ای در کل گذشته ات بکنی این شجاعت را ندارد.

همه ما این گونه ایم. در اوان جوانی چیزی را برای خود به عنوان مجموعه عقاید اختیار می کنیم و به همان می چسبیم و تا آخر عمر همان مسیر را ادامه می دهیم.اگر هم از کسی مشورت یا راهنمایی بخواهیم به سراغ کسانی می رویم که در جزئیات مسیر، ما را راهنمائی کنند و نه این که از ما بخواهند که کلا مسیرمان را عوض کنیم.

مثلا اگر قصد کشتن کسی را داشته باشیم با کسانی مشورت می کنیم که به ما بگویند از چه وسیله ای استفاده کنیم تا راحتتر به مقصود خود برسیم نه با کسی که ما را به صلح و دستی دعوت می کند و می گوید اصلا فکر کشتن دیگران را از سرت بیرون کن.

اما زود باشد که ما با اجبار فرشته مرگ، با حقایق عالم مواجه شویم. آن روز همه اشتباهات ما که در دوران حیات از پذیرش آن سر باز زده بودیم برای ما زهر و آتش خواهد شد.

کسانی آن روز در امان خواهند بود که قبل از مردن و قبل از آن که به اجبار ملزم به پذیرش حقایق عالم شوند، خود، آمادگی تجدید نظر اساسی در کل زندگی خویش را داشته باشند. این حرف به معنای آن نیست که شخص هر روز نظرات تازه ای اختیار کند و متلون باشد. بلکه به معنای آن است که «آمادگی» از خود گذشتگی را داشته باشد. بتواند از افکار و نظرات خود بگذرد و بدون حجاب خود خواهی به عالم و آنچه در آن است بنگرد.

شخص باید این آمادگی را داشته باشد که در هر سن و سالی که باشد بر کل گذشته خود خط بطلان بکشد و شجاعانه اعلام کند که تا امروز اشتباه می کردم. اکنون از نو شروع می کنم. بسیاری از ما این آمادگی را نداریم. حتی فکر هم به آن نمی کنیم. ما همواره به دنبال اصلاح جزئیات مسیر هستیم نه خروج از مسیر فعلی و ورود به یک مسیر کاملا جدید.

آن شجاعت آسمانی که جلال الدین محمد مولوی به خرج داد و پس از ملاقات با شمس حاضر شد با گذشته خود وداع کند و راه تازه ای در پیش گیرد در ما نیست. پس آماده باشیم برای مواجه شدن با آتش. آتش درک حقایقی که آنها را دروغ می پنداشتیم و مسیر زندگی خود را بر خلاف آن تنظیم کرده بودیم.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

نیست که نیست

شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست

منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست

نه همین از غم او سینۀ ما صد چاک است

داغ او لاله صفت بر جگری نیست که نیست

موسیئی نیست که دعوی انا الحق شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست

چشم ما دیدۀ خفاش بود ورنه تو را

پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست

گوش اسرار شنو نیست و گرنه اسرار

برش از عالم معنا خبری نیست که نیست

 

حکیم الهی، حاج ملا هادی سبزواری متخلص به اسرار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

بزرگوارترین، بزرگ ترین

اگر اولین انسان از خانوادهء انسان کنونی هنوز زنده بود و پس از یک عمر چند هزار ساله، با سلامتی کامل در میان ما می زیست، نسبت به افراد بشر چه حسی داشت؟

به این سوال فکر کنید.

ظاهرا غیر ممکن است اما آن را ممکن بشمارید و به آن اهمیت دهید. نه به این صورت که یک فرد از افراد بشر عمر چند هزار ساله داشته باشد. بلکه از آن نظر که یک فرد از افراد عادی بشر، همان احساسی را داشته باشد که یک فرد با عمر چند هزار ساله می توانست داشته باشد.

اگر چنان فردی وجود داشت، همهء افراد بشر را فرزندان خود می دانست. نگاه او نسبت به همه، نگاه پدر و فرزند یا مادر و فرزند بود. خود را از هیچ کس جدا نمی دانست. بلکه همهء ابناء بشر را از رگ و ریشه خود تلقی می کرد. با خطاهای ایشان پدرانه یا مادرانه برخورد می کرد و آرزوی مردن و نابودی هیچ کس را نمی کرد. خود را پدر یا مادری می دید با هفت میلیارد فرزند.

این امر به صورت فیزیکی تحقق نیافته است. اما به صورت مجازی امکان تحقق آن وجود دارد.

اگر شما به مقام عاشقی برسید، کل ابناء بشر را فرزندان خود خواهید یافت. چرا که برای یک عاشق، دوست و آشنا و غریبه و غیر آشنا تفاوتی ندارند. او از افقی برتر به جهان و ساکنان آن می نگرد. هر کدام از ساکنان خاک را که به مقام عاشقی رسیده باشند برادران و خواهران خود و هر کدام از مردم را که هنوز به وادی مقدس عشق وارد نشده باشند، به مثابه فرزندان خود خواهد دید.

چنین فردی گرچه از لحاظ فیزیولوژیک عمر متعارفی دارد اما از نظر معرفتی مانند کسی است که از ابتدای حضور بشر بر کرهء خاک، همراه همهء ابناء بشر حضور داشته است. آن کس که با بنی آدم بزرگوارانه و از سر عاشقی برخورد می کند، بزرگ ترین فرد جامعه بشری است. 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

هر روز و هر روز امتحان

خلاصه برخی مباحث مطروحه در جلسه پنجم سخنرانی در مسجد حضرت زینب (س):

گرچه در زندگی هر کدام از ما مواردی از امتحان های بزرگ پیش می آید که می تواند بر سرنوشت ما تاثیر زیادی داشته باشد اما باید توجه داشته باشیم که در مواقع کاملا عادی زندگیمان نیز همواره در معرض امتحان هستیم. بله. همیشه و همیشه در حال امتحان پس دادن هستیم. و جالب اینجاست که همین امتحان های  کوچک و به ظاهر بی اهمیت، تعیین کنندهء وضعیت ما در هنگام مواجه شدن با امتحان های بزرگ است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

خردادیان

روزی پسرم گفت کاش بلایی بر سر خردادیان می آمد تا این قدر مردم برای یادگیری رقص به دور او جمع نشوند.

به او گفتم پسرم! حذف خردادیان مشکلی را حل نمی کند.

مردم دوست دارند برقصند. اگر خردادیان هم نباشد کس دیگری را پیدا خواهند کرد. مردم جهت خودنمایی یا فرار از خویشتن و افکار  آزار دهنده ای که از وجدان بشری بر می خیزد، به انواع و اقسام وسایل و ترفندها روی می آورند. از جمله رقص. تا وقتی که مردم فرار کردن از مشکل را به مشاهده و حل مشکل ترجیح می دهند بازار همهء وسایل غفلت زا از جمله رقص و بازی های کامپیوتری و قمار رواج و رونق دارد.

روزی کسی در جلسه درس به استادمان گفت این ادیان و مذاهب هستند که مردم را به جان هم انداخته اند و جنگ ها را سبب شده اند.

استاد گفت این طور نیست که ادیان و مذاهب، به خودی خود باعث نزاع بین افراد بشر شود. بلکه مردم حاضر نیستند مسائل خود را با گفتگو و گذشت حل کنند و از این رو طالب جنگ و خشونت هستند. اگر مذاهب هم نبودند بر سر چیز دیگری نزاع می کردند.

پیام کلی کتاب فاتحان ثریا که چند سال پیش منتشر کردم این است که تا وقتی انسان ساخته نشود هر راه حلی بی نتیجه است.

اخلاق. اخلاق صادقانه و حقیقی است که مساله را از ریشه حل می کند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور