غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

قربانی عاشقان

خلاصه برخی مباحث مطروحه در جلسه چهارم سخنرانی در مسجد حضرت زینب (س) به مناسبت عید قربان

همچنان که در جلسه قبل گفته شد ما معمولا از آداب و مناسک دینی به ظاهر آن اکتفا می کنیم و برای کشف باطن آن اقدامی نمی کنیم. یکی از اعمال مهم عبادی که در مراسم حج انجام می شود عمل قربانی کردن است.

برخی افراد اعمال عبادی را صرفا به شکل تعبدی انجام می دهند. یعنی اگر از ایشان سوال شود چرا این عمل را به این صورت انجام می دهی جواب می دهند چون این عمل از نظر شرعی واجب است و ما کاری به فلسفه وجوب آن نداریم. به ما گفته اند واجب است ما هم انجام می دهیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

حج مقبول!

خلاصه برخی مباحث جلسه سوم سخنرانی در مسجد حضرت زینب (س) به مناسبت حج

متاسفانه بسیاری از ما اعمال عبادی از قبیل نماز و حج را بدون توجه به باطن آن و تنها به صورت صوری انجام می دهیم.

امام سجاد (ع) در روایتی برخی از اعماق سفر اسرار آمیز حج را بیان کرده اند. ناصر خسرو قبادیانی در شعری زیبا این روایت را به نظم در آورده است که دقت در مضامین آن برای همه لازم است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

تحول مولوی

خلاصه برخی از مباحث مطروحه در جلسه دوم سخنرانی در مسجد حضرت زینب (س)

مناسبت های دینی:

هدف از قرار دادن این مناسبت ها این نبوده است که ما در مواقعی شادی کنیم و در مواقعی عزاداری. هدف آن بوده است که با شرکت در مجالس مدیحه خوانی اولیاء دین، با روش و منش ایشان بیشتر آشنا شویم و راه زندگیمان راه آن بزرگواران شود. اصل، شناخت اولیاء خدا و متخلق شدن به اخلاق الهی است که در اولیاء متجلی شده است. اگر در مجلسی شرکت کردید و حوله ای را از اشک خود خیس کردید اما بعد از خروج از مجلس روش زندگیتان خلاف مسیر ائمه (علیهم السلام) بود، بدانید که کاری نکرده اید بلکه زیان کرده اید چرا که ممکن است آن اشک و سوگواری منشاء غرور و تکبر هم بشود. اما اگر تنها یک جمله از امامی شنیدید و با همان مسیر زندگیتان را تغییر دادید بدانید که سود کرده اید.

اجازه ندهیم مجالس اهل بیت، به تجلیل صرف خلاصه شود. ما نیازمند تحلیل روش زندگی و سخنان ایشان هستیم.

تحول مولوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

کشتن مادر!

خلاصه مباحث مطرح شده در جلسه اول سخنرانی در مسجد حضرت زینب (س)

مولوی در باره نفس و خود خواهی، مثال جالبی آورده است:

آن یکی از خشم مادر را بکشت                           هم به زخم خنجر و هم زخم مشت

آن یکی گفتش که از بد گوهری                          یاد ناوردی تو حق مادری؟

گفت کاری کرد کان عار  وی است                      کشتمش کان خاک ستار وی است

متهم شد با یکی زان کشتمش                             غرق خون در خاک گور آغشتمش

گفت آن کس را بکش ای محتشم                    گفت پس هر روز مردی را کشم؟

کشتم او را رستم از خون های خلق                  نای او برم به است از نای خلق

در اینجا مولوی حرف خود را می زند:

نفس توست آن مادر بد خاصیت                       که فساد اوست در هر ناحیت

پس بکش او را که بهر آن دنی                             هر دمی قصد عزیزی می کنی

نفس کشتی باز رستی ز اعتذار                             کس ترا دشمن نماند در دیار

این مطلب بسیار  مهمی است که ما به علت خویشتن دوستی، همواره خود را بی عیب و پاک می پنداریم و دیگران را مسئول و مقصر. همین مطلب باعث دشمنی بین ما و نزدیکانمان می شود و باعث می شود در ارتباط با دیگران همواره خود را در یک جنگ تصور کنیم.

مولوی از آن رو نفس را به مادر تشبیه کرده است که مادر ، نزدیک ترین و دوست داشتنی ترین فرد از نزدیکان ماست و کشتن او به شدت برای ما ناگوار است.

به همین ترتیب ترجیح دادن حق دیگران بر خواسته های نفسانیمان بر ما سنگین و سخت می آید. ما همواره به دنبال این هستیم که حرف ما به کرسی بنشیند و خواسته های ما محقق شود. این که رضایت بدهیم به این که حرف دیگران به کرسی بنشیند و ما به خواسته هایمان نرسیم برای ما بسیار سخت و سنگین است. به همین علت با دیگران وارد جنگ می شویم.

کشتن نفس به معنی دوری از خوردن و آشامیدن و ارتباط جنسی معقول نیست. بلکه به معنی آن است که متواضعانه و فروتنانه و بدون منت و طلبکاری قانون طلائی اخلاق را گردن نهیم. قانون طلائی اخلاق این است:

آنچه را برای خود می خواهی برای دیگران نیز بخواه و آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مخواه.

این قانون را گردن نهید و ببینید آیا دشمنی برایتان باقی خواهد ماند؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

من هم می شکنم

 

 

مدتی این مثنوی تاخیر شد         روبَه چشم انتظاری شیر شد

آخرین مطالبی که در وبلاگم درج کرده بودم برای خودم هم سنگین بود. با خود می گفتم پس از این ها چه چیز جدیدی بگویم؟ چندین مطلب در آستانه تحریر قرار گرفتند ولی برای آن که مطلب زندگی پانتو گرافیک و مطلب پایان سال 91 را تحت شعاع قرار ندهند تایپ نشدند.

شما را به مطالعه آثار کریشنا مورتی و اکهارت توله دعوت کرده بودم. خود نیز مشغول هضم مطالب این دو بزرگوار بودم. مانند حشره ای بودم که در حال پوست اندازی است. می خواهد از قالب کهنه بیرون بیاید و بزرگتر شود.

امروز دیگر نه کتاب های کریشنا مورتی را توصیه می کنم و نه اکهارت توله و نه محمد جعفر مصفا. می دانید چرا؟ چون اکثر ما به دنبال دانایی هستیم و نه بینایی. ما دنبال چیزی می گردیم که برای مدتی ذهن ما را به خود مشغول دارد و از مواجه شدن با خود واقعی مان طفره رویم. در حالی که که کتب این سه استاد یاد شده مانند آیینه ما را به خودمان نشان می دهد و ما از همین فراری هستیم.

در این بین وضعیت کتب کریشنا مورتی قدری متفاوت است. چرا که بیشتر استعداد بد فهم شدن را دارند. بعضی از مطالب ایشان آن قدر خلاصه است که برای شرح ده صفحه از آن باید یک کتاب جداگانه تالیف کرد.

بگذریم ...

در مطلب قبل گفتم که من به عنوان انسان، چه چیزی نیستم. الان می خواهم بگویم به عنوان یک فرد از افراد جامعه چه جور موجودی هستم. نتیجه دانستن و تذکر این مطلب به خویشتن این است که متواضع و آرام می شویم. بادمان خالی می شود و احساس نیاز به «نمایش» از وجودمان رخت بر می بندد و در نتیجه راحت تر می توانیم با نظام خلقت هماهنگ شویم.

 

من شکست ناپذیر نیستم. من هم در مواقعی شکست می خورم.

من آسیب ناپذیر نیستم. من هم بعضی وقت ها در معرض آفات و آسیب ها قرار می گیرم.

من نسبت به فریب، واکسینه نیستم. من هم بعضی وقت ها گول می خورم.

من معصوم نیستم. من هم بعضی وقت ها اشتباه می کنم.

من قطب عالم امکان و مرکز ثقل هستی نیستم. من هم یکی هستم مثل بقیه .

افکار و ادراکات من محدود به حد من است. این محدودیت را می پذیرم.

بنا نبوده و نیست که عالم به میل من بچرخد. من خود را با نظام آفرینش هماهنگ می کنم.

من ویژه نیستم. پس منی در کار نیست. فقط او هست. تمام.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور