مطمئنا بسیاری از مردم، بیش از نود درصد ایشان، از این منظر به موضوع حجاب در جامعه ایران نگاه نکرده اند.

پس از انقلاب، در طول این 36 سال، تقریبا همه کسانی که وارد این موضوع شده اند، از این دیدگاه به پوشش بانوان نگریسته اند که از منظر فقهی در این زمینه مکلفیم به گونه ای خاص عمل کنیم و هر آن کس که به شکل دیگری عمل کند، بی حجاب یا بد حجاب است. تقریبا می توان گفت غیر از این دیدگاه، هیچ دیدگاه دیگری عرض اندام نکرده است. البته بر صاحب نظران روشن است که همه کسانی که سنگ احکام فقهی را در این زمینه به سینه می زنند، صرفا دغدغه احکام شرعی را ندارند. بلکه در این موضوع به خصوص، بحث باورهای عرفی و غیرت مردسالارانه در جوامعی مثل ایران، غلبه دارد. اگر کسی بخواهد خود را مورد کنکاش دقیق قرار دهد کافی است با خود فرض کند که از امروز نداشتن حجاب از نظر شرعی مجاز است. آیا حاضر است بدون احساس ناخوشایند روش خود را تغییر دهد یا نه؟ اگر نمی تواند باید بداند که حجاب برای او عادت شده است نه امتثال فرمان الهی.

امروز وارد بحث شرعی حجاب نمی شوم. بلکه نظر شما را به منظری دیگر جلب می کنم.

صرف نظر از حکم شرعی حجاب، یعنی صرف نظر از این که افرادی که حدود حجاب اسلامی را رعایت نمی کنند، مرتکب گناه شده اند یا نه، می توان این گونه به کل یک جامعه، چه ایران، چه آمریکا یا هر جای دیگر پرداخت.

در هیچ جامعه ای انحرافات مربوط به روابط زن مرد، صفر نیست. در هیچ جامعه ای هم این انحرافات صد در صد نیست. در محدود ترین جوامع مثل ایران و افغانستان، انحراف هست، در آزادترین جوامع مثل دانمارک، نروژ و آمریکا هم هنوز حرمت خانواده محفوظ است. اما نکته اساسی اینجاست که در یک جامعه آزاد، آن مقدار از حقوق فردی که در این زمینه رعایت می شود، وافعا قابل تحسین است. اما در یک جامعه محدود، بسیاری از مراعات ها، به ضرب عرف و قانون صورت می پذیرد و اگر این فشار بیرونی برداشته شود، چه بسا وضعیت ما از بسیاری جوامع دیگر بدتر شود.

در هر پدیده، هر قدر هم ناپسند به نظر برسد می توان جنبه های مثبتی دید. بر این اساس، در موضوع پوشش بانوان نیز می توانیم توجه خود را به نوع برخورد مردان با زنان در جامعه معطوف کنیم. به عبارت دیگر، از این پس وقتی در جامع زنی را می بینیم که حجاب مقرر را رعایت نکرده است، می توانیم به جای آن که توجه خود را معطوف بی توجهی او به احکام اسلام بنماییم، تردد آزادانه او را (بدون آن که مورد تعرض و آسیب واقع شود) معیاری از رشد یافتگی مردان آن جامعه بدانیم. به این معنا که مردان به آن حد از رشد رسیده اند که تا این مقدار آزادی را برای زنان قائل شوند و مشکلی برای ایشان ایجاد نکنند.

مطمئنا برای بسیاری از افراد این نظر قابل پذیرش نیست.

پس به این مثال توجه کنید: در هیچ جامعه ای هر قدر محدود و بسته، قتل های عمد صفر نیست. در هیچ جامعه ای هم صد در صد نزاع ها به قتل منجر نمی شود. اما تصور کنید که اگر در جامعه ای مثل ایران، خرید و فروش اسلحه آزاد شود، آیا درصد نزاع های منجر به قتل به شدت افزایش نمی یابد؟ پس آزاد بودن خرید و فروش اسلحه در برخی جوامع نشان رشد یافتگی آن هاست. اگر ما هم به آن حد از رشد برسیم که اسلحه را در موارد غیر انسانی مصرف نکنیم، می توانیم منع خرید و فروش اسلحه را برداریم.

مثال دیگر این که در هیچ کشوری دزدی صفر نیست و در هیچ جا هم همه دزد نیستند. اگر در عربستان که دست سارق قطع می شود، کالایی را در معبر عمومی رها کنید، تا چند ساعت بعد امکان این که برگردید و کالایتان همان جا باشد وجود دارد. در برخی از کشورهای اروپایی هم همین داستان هست. با این تفاوت که در آنجا نه حکم اعدام وجود دارد نه قطع ید.

به عبارت دیگر، اگر در دانمارک کالای شما ده ساعت در پیاده رو می ماند و کسی آن را بر نمی دارد، از ترس قطع ید نیست. بلکه به خاطر آن است که حقوق انسان ها در آنجا اهمیت زیادی دارد. ولی در عربستان ترس از مجازات است که باعث می شود افراد حقوق یکدیگر را مراعات کنند نه خودساخته بودن درونی.

منظور از این مطلب، مقایسه بین کشورها و ترجیح کشوری بر دیگری نیست. بلکه منظور آن است که ما تفاوت بین پلیس درونی و پلیس بیرونی را بهتر متوجه شویم.

به همین ترتیب هر قدر در جامعه، زنان آزاد تر باشند، نشان آن است که مردان آن جامعه رشد یافته تر هستند. تا جایی که در یک جامعه آرمانی زنان می توانند کاملا آزاد باشند و نگران تعدی هیچ مردی نباشند.

این حرف هرگز به معنی این نیست که «خوب است زنان، جلوه گری و خود نمایی کنند» بلکه به این معنا است که اگر به هر انگیزه ای، زنان، برخی حدود متعارف را زیر پا گذاشتند و در عین حال، آسیبی ندیدند و کسی متعرض عفت ایشان نشد، این نشان دهنده آن است که نمره خود کنترلی مردان این جامعه ارتقا یافته است.

تمام صحبت بر سر این است که فرد، آزادانه عمل کند اما حدود عفت او مورد تعرض قرار نگیرد و بین او و هیچ کسی، رابطه ای خارج از حدود قانون رخ ندهد. در چنین صورتی باید گفت مردان این جامعه نسبت به انسان های قرون گذشته، رشد یافته اند و به کنترل درونی بیشتری مجهز شده اند و حقوق انسان های دیگر برایشان اهمیت بیشتری یافته است.

شاید این مطلب با نظر غالب دوستان همخوان نباشد. لطفا برای تکمیل بحث نظرات خود را هدیه کنید.

مطلب فوق با این مطالب در ارتباط است:

سیستم های کنترل فیزیکی ضعیف و ضعیف تر می شوند

ایده آلیست یا کمال گرا به بدترین وضعیت ممکن می رسد