پس از مدت ها که اشتغالات کاری و غیره باعث شده بود فرصت درج مطلب نداشته باشم، بالاخره امروز مصمم شدم این موضوع را به شما عزیزان هدیه کنم.

 

 

این موضوع از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. اگر آن را چندین باره بخوانید و به خود تفهیم کنید نتایج شگرفی برایتان خواهد داشت

می دانید پانتوگراف چیست؟ وسیله ساده ای است  (مانند شکل زیر) که در هنرهای ترسیمی یا صنعت جهت ایجاد یک طرح مشابه با طرح اصلی ولی در ابعاد بزرگتر یا کوچکتر استفاده می شود. چند بازو که بوسیله میخ هایی به هم دیگر متصل شده اند و یک نقطه آن در صفحه ثابت می شود به نقطه دیگر مدادی وصل می کنیم و نقطه سوم را روی شکل موجود جرکت می دهیم. به این ترتیب آن مداد همان طرح را در ابعادی بزرگ تر یا کوچکتر رسم می کند.

 

پانتوگراف

زندگی ما در این دنیا یک زندگی پانتوگرافیک است. چطور و به چه معنا؟

اصل وجود ما و حقیقت ما آن لطیفه آسمانی است که مردم به آن روح یا جان یا روان می گویند. بدن ما از خاک است و ابرازی در دست روح. وقتی کسی می میرد به غلط می گویند جان داد. باید گفته شود جسم را رها کرد و به سطح بالاتری از حیات صعود کرد. به تعبیر رسای دکتر وین دایر: تو یک موجود معنوی هستی که تجربه مادی داری نه یک موجود مادی که تجربه معنوی دارد.

گویا چنین است که دست قهار خلقت برای هر انسانی پانتوگرافی تعبیه کرده است که سوزن (tracing point) آن در دست خود اوست و مداد (sketching point) آن در جان او!.

هر انسانی هر روز بر سر دو راهی هایی قرار می گیرد و تصمیم هایی می گیرد. بعضی ساده و بعضی مهم. وقتی که ما تصمیمی می گیریم مثل این است که سوزن پانتوگراف خود را حرکت می دهیم. همان موقع (تاکید می کنم همان موقع) در ضمیر ما، مداد پانتوگراف تصویر آن انتخاب را رسم می کند. البته این یک ترسیم ساده نیست مانند آنچه در کاغذ رسم می شود. بلکه آن تصویر رسم شده، خود ما هستیم.

به عبارت دیگر هر عملی که انجام می دهیم و هر تصمیمی که می گیریم، همان موقع (simultaneously) در حال ساختن خود هستیم. این که مردم گمان می کنند امروز عملی را انجام می دهند و فرشتگان در دفتری آن را ثبت می کنند و فردا؟! در قیامت آن دفتر را می آورند و به تک تک اعمال رسیدگی می کنند تصوری نادرست و کودکانه است. شاید برای کسانی که در ابتدای راه هستند و هیچ درکی از ماوراء ماده ندارند خوب باشد ولی برای کسانی که جویای بصیرت هستند درست نیست و باید با آن وداع کرد.

برای ما نتیجه و دستاورد اعمالی که روزانه یا سالانه انجام می دهیم بسیار اهمیت دارد. روزانه، مثل پختن یک کیک و سالانه مثل ساختن یک ساختمان. برای ما مهم است که کیکی که می پزیم خوب از فر بیرون آید و طعم مطبوعی داشته باشد یا ساختمانی که می سازیم به خوبی ساخته شود و به موقع تکمیل شود. اگر کیک ما بسوزد یا ساختمان ما فرو ریزد، خود را شکست خورده می پنداریم. حال آن که وقتی شما با پانتوگراف از روی یک تصویر، تصویر دیگری ترسیم می کنید، اگر تصویر اول نابود یا خراب شود، تصویر رسم شده نابود نمی شود.

وقتی شما در حال آماده کردن مقدمات پختن کیک یا ساختن ساختمان (یا هر کار دیگری) هستید همان موقع در حال ساختن خود نیز هستید. «خود سازی» تنها در نماز یا روزه و امثال آن تحقق پیدا نمی کند. بلکه همه تصمیم های ما در ساخته شدن ما مؤثر هستند.

البته اینگونه هم نیست که وقتی شما یک کیک می پزید، پانتوگراف وجود شما هم یک کیک در باطن شما ترسیم کند. یا با ساختن ساختمان، یک ساختمان در ضمیر ما ترسیم شود. بلکه نیت و انگیزه شما از پختن کیک یا ساختن ساختمان و نحوه مواجه شدن با دوراهی ها است که مبنای ترسیم تصویر باطن قرار می گیرد.

وقتی شما یک آجر را جابجا می کنید یا شیر را با شکر مخلوط می کنید یا دکمه کیبورد را فشار می دهید، قصدی و انگیزه ای دارید. در بسیاری موارد و در مورد اکثر افراد این گونه است که خود به درستی از انگیزه های اصلی و واقعی خود خبر نداریم و به آن واقف نیستیم. ولی آنها هستند که ما را به پیش می برند. اگر کسی به قصد این باشد که ساختمانی را بسازد و به قیمت ناعادلانه بفروشد و سودی به جیب بزند، در حین ساختن آن ساختمان، در حال ترسیم تصویر یک موجود طماع است. هر آجری که جابجا می کند و هر طرح و نقشه ای که می ریزد در واقع جابجا کردن سوزن پانتوگراف برای ترسیم یا بهتر بگوئیم «ایجاد» یک موجود طماع است. همان موقع این ساخته شدن در حال وقوع است نه آن که بماند برای بعد از مردن.

کس دیگری که آجرها را جابجا می کند و طرح و نقشه ای می ریزد تا ساختمانی ساخته شود و در همان حال انگیزه او این است کسانی خانه دار شوند و از رنج خانه به دوشی رهایی یابند، در همان موقع پانتوگراف وجود او در حال ترسیم یا بهتر بگوئیم «ایجاد» یک موجود مددکار و یاری رسان است. در اینجا هم این ساخته شدن همان موقع عیناً اتفاق می افتد و چیزی برای بعد باقی نمی ماند.

حال فرض کنید که این دو نفر مثال ما هر دو، کارشان را انجام دهند اما زلزله یا حادثه مشابهی ساختمان های این دو را قبل از تکمیل، خراب کند. در ظاهر می گوئیم این دو نفر به هدف خود نرسیدند و با شکست مواجه شدند. ولی در واقع، آن ترسیم یا ایجادی که در باطن این دو نفر در حال انجام بود، به وضع قبل برنمی گردد. این گونه نیست که با خراب شدن ساختمان فرد طماع، طمع نیز در او از بین برود یا با خراب شدن ساختمان فرد خیرخواه، خیرخواهی او نیز از بین برود.

مثال دیگر: کسی که برای یک میهمانی مشغول طبخ غذاست و برای او مهم است که دیگران از دستپخت او تعریف کنند، در همان حال که غذا را می پزد در حال ایجاد (یا تقویت) یک موجود وابسته و غیر مستقل است. کسی که کار می کند تا درآمد آن را صرف خوشگذرانی کند، در همان حین کار کردن، مشغول ایجاد یک موجود ضعیف و شکننده است که تصویر آن، پس از کنار رفتن پرده ها، به صورت فرار، خود را نشان می دهد.

حال دقت کنید که ما همواره به نتایج ظاهری اعمالمان توجه داریم و برایمان مهم است که به هدفی که قصد آن را داشته ایم برسیم. غافل از این که با هر انتخابی کسی در درون ساخته می شود (چه به هدف نهایی برسیم چه نرسیم) و با ورود به تالار آیینه، فقط با آن کسی که خود ساخته ایم همنشین خواهیم بود.

در این باره به سه مطلب مهم توجه داشته باشید: یک: دستاورد زندگی ما آن تصویری است که پانتوگراف رسم می کند نه آنچه در زمین ایجاد می کنیم. دو: افرادی که در زندگی خود طعم شکست را بیشتر چشیده اند، آمادگی بیشتری برای درک مطالب فوق دارند. سه: استفاده افراطی از ابزارهای تکنولوژیک، به ما برای ساختن دستاوردهای زمینی کمک می کنند نه برای ساختن خودمان. چه بسا باعث دوری ما از مقصد حقیقی مان شوند. (این مطلب به توضیح بیشتری نیاز دارد. بماند برای یک پست مستقل)

مطالبی را قبلا در همین وبلاگ انتشار داده ام تحت عنوان «جهنم، تالار آیینه». و «ما، برای چه اینجا هستیم؟» مطلب فوق با آن مقالات ربط وثیقی دارد.

این سه مطلب را با دقت و تأمل بخوانید و بهره وافر از آن ببرید. چرا که بسیار در خود توجه هستند.