در مورد موضوع جبر و اختیار مباحث کلامی و فلسفی زیادی گفته شده است. فعلا به آنها کاری ندارم. یک نکته مهم در اینجا وجود دارد.

آیا انسانی که سوال در باره جبر و اختیار می پرسد، دقت کرده است که چگونه در حال تباه کردن عمر خود در یک جبر خودساخته است؟

توضیح این که:

ما گرچه احساس اختیار می کنیم اما در بسیاری از موارد مهم زندگی، خود را به دست جبر می سپاریم. آیا در تصمیم گیری ها، واقعا فارغ از این عمل می کنیم که دیگران در باره ما چه خواهند گفت؟ آیا در انتخاب مذهب و روش زندگی فارغ از جبر محیط و وراثت عمل می کنیم؟ 

تنها کافی است در تک تک تصمیم گیری های خود دقت و تامل کنیم. این دقت و تامل باید فارغ از هرگونه قضاوت در باره خویشتن باشد. چه تایید خویش باشد چه تقبیح خویش. فارغ از هر قضاوت و توجیهی به خود و انتخاب های خود نگاه کنیم. ببینیم آیا خود، خودمان را به دامان جبر نمی اندازیم؟

وقتی این موضوع به اندازه کافی برای ما روشن شد، دیگر کسی را برای کاستی های زندگی خود مقصر نخواهیم کرد. حتی تئوری جبر و اختیار را.