غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

تیره ترین سیاهچاله

آنچه بیش از هز چیز، بنیان جامعه را سست می کند و زمینه را برای هر فسادی فراهم می آورد، عدم شفافیت است.

متأسفانه در جامعه ای که آیین ها و مراسم، گرانقدرتر از حقایق هستند، به ارتکاب برخی معاصی، اهمیت فوق العاده داده می شود اما به کذب و ریا و نفاق، آن طور که حق آن است حساسیتی نشان داده نمی شود.

خوب است تعارفات را کنار بگذاریم و بدون پرده پوشی بیان کنیم: ما دوست داریم در یک فضای تیره و تار تنفس کنیم. چرا که اگر فضا از تیرگی و غبار زدوده شود، کاستی های ما نیز بر پرده خواهد افتاد و ما شجاعت مواجهه با خویشتن راستین خود را نداریم.

چگونه به پدران و مادران توصیه کنیم که فرزندان خود را صادق تربیت کنند حال آن که خود شجاعت صادقانه زیستن را ندارند؟

حدود بیست سال پیش استاد گرانقدر آقای دکتر مصطفی ملکیان به من گفت: شخص مؤمن باید به گونه ای زندگی کند که چیزی برای مخفی کردن نداشته باشد.

آن روز نمی دانستم این جمله از چه عمق و استواری برخوردار است. امروز می فهمم که مادر همه فسادها در جامعه بشری، این است که هر کدام از ما چیزهایی داریم که دوست داریم آن ها را مخفی کنیم.

و شما ای دوست و هموطن عزیز من که این سطور را می خوانی! به احتمال قریب به یقین، شما هم به اهمیت این مطلب واقف نیستید. چرا که مَثَل ما، مَثَل آن کسی است که در بازار دباغ ها کار می کرد و متوجه اعوجاج مزاج خود نبود. وقتی به بازار عطارها آمد، از بوی عطر آنجا، حالش به هم خورد و غش کرد. جامعه امروز ما، همان بازار دباغ ها است و جامعه انسان های صادق و شفاف که جای آن فعلا در کره زمین خالی است، همان بازار عطارها است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

تمدن چند هزار ساله !ـ

چه می شد اگر تمامی میمون ها مصصم می شدند قبل از هر زاد و ولد جدیدی، آن قدر روی خود کار کنند که انسان شوند و پس از انسان شدن زاد و ولد کنند؟ غیر ممکن است اما می توان آن را تصور کرد. اگر این اتفاق می افتاد به تدریج نسل میمون ها از میان می رفت و به جای آن انسان قرار می گرفت.

مولانا گفت: دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما گفت آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست

آری. میمون ها ما هستیم! هر کدام از ما قبل از آن که آدم شویم به زاد و ولد می پردازیم و بدین ترتیب است که نسل میمون ها ادامه پیدا می کند و منجر به خلق این تمدن چند هزار ساله شده است. اگر هر کدام از ما با خود عهد می کردیم که قبل از خود سازی و قبل از آدم شدن، صاحب فرزند نشویم، در آن صورت جامعه امروز ما انسانی تر بود.

علامه طباطبائی می گفت: انسان، کاری مهم تر از خود سازی ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

آیا سفر در زمان امکان پذیر است؟

جهان در آن واحد، به همه اشکال ممکن موجود است. یعنی از میلیاردها سال پیش تا میلیاردها سال آینده و برزخ و قیامت و بهشت و جهنم، همه در آن واحد موجودند. وقتی بتوانی از افق فوق دنیا (یعنی اداراکات بشر دنیوی) به جهان بنگری، خواهی دید که گذشته و حال و آینده ای در کار نیست. بلکه عالم، فقط موجود است. همین.

در آن مقام است که می توانی همه آنچه را به نام «گذشته» می دانیم و همه آنچه را به نام «آینده» می خوانیم، در نزد خود حاضر ببینیم.

سفر درزمان ممکن است. اما نه آن طور که ساده لوحانه فیلم های تخلیلی تصویر می کنند. سفر در زمان، کار کسانی است که به اداراکی فوق مکان و زمان برسند.

آن کس که خود را شناخت، هیچ جهلی به او زیان نمی رساند و آن کس که خویشتن را نشناخت، هیچ علمی به او سود نمی بخشد. (حضرت علی علیه السلام)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

حضرت کیست؟

به چه کسی می توان گفت حضرت ...؟ آیا هر کسی که در چشم ما بزرگی و ابهت پیدا کرد لایق عنوان «حضرت» می شود؟ آیا این گونه که به مقامات مملکتی یا علمای دین می گویند حضرت آیت الله ... یا حضرت آقای ... صحیح است؟

شاید برای کسانی که در اندیشه، مسامحه گر هستند و هر چیز را به هر چیز ربط می دهند، تفاوتی نداشته باشد که بگویند حضرت ... یا جنای آقای ... اما برای اهل اندیشه، این دقت نظر هست که هر عنوانی را در محل مناسب خود به کار برند.

حضرت، تنها به کسی می توان گفت که در حالت حضور در محضر الهی باشد. کسی که فارغ از خود و خودخواهی ها باشد. خدا پرستی او نه برای ترس از جهنم باشد و نه برای شوق بهشت. انگیزه او از هر قول و فعلش، نجات انسان ها و یاری رساندن به نسل بشر باشد. هیچ تفاوتی بین انسان های مختلف قائل نباشد و مردم هیچ سرزمین یا مذهبی را بر مردم سرزمین یا مذهب دیگر ترجیح ندهد. حتی اگر خشمی می ورزد، خشم او از سر خیرخواهی و شفقت باشد نه برای غلبه و سلطه. مولوی در یکی از غزلیات دیوان شمس می گوید:

در کف ندارم سنگ من با کس ندارم جنگ من با کس نگیرم تنگ من زیرا خوشم چون گلستان

پس خشم من زان سر بود از عالم دیگر بود این سو جهان آن سو جهان بنشسته من بر آستان

آری تنها این افراد هستند که خیر محض شده اند و در همه حال، خیرخواه جامعه بشری هستند. به این افراد می توان گفت «حضرت». وقتی از این دیدگاه به مطلب بنگریم، این عنوان را برای هر کسی به کار نخواهیم برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

زیانکارترین افراد

قُل هَل نُنَبّئُکُم بالاَخسَرینَ اَعمالاً ؟ الذین ضَلّ سَعیهُم فی الحیات الدنیا و هم یَحسَبونَ اَنّهُم یُحسِنون صُنعا (سوره کهف آیه 103)

 بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه کنم؟ کسانی که تلاششان در حیات دنیا تلف شد اما می پندارند کار خوبی می کنند (و بر موضع حقی هستند)

آری. آن کس که سرگرم زندگی دنیاست و خود می داند که از سر سست همتی، گام بلندی در راه دین خدا برنداشته است، زیانکار ترین مردم نیست. آن کس زیانکار تر است که می پندارد بر مسیر صحیح است و آنچه انجام می دهد به خیر و سعادت او منجر خواهد شد حال آن که روز به روز به جهنم نزدیک تر می شود.

گر چه فضای آیه، در باره مشرکینی است که دعوت پیامبر را نپذیرفتند و خود را بر حق می دانستند، اما این آیه به خوبی بر حال و روز بسیاری از ما نیز قابل انطباق است. بسیاری از ما (مسلمان ها و مسیحی ها و یهودی ها) می پنداریم که در حال مجاهدت در راه خدا هستیم. حال آن که آن مجاهدت ما را قدم به قدم به آتش نزدیک تر می کند.

وقتی که به شیطان گفته شد در مقابل آدم سجده کن گفت: من از او بهترم

هر جا که هر کس در مقابل دیگری بگوید من از تو بهترم، با شیطان رجیم همنوا شده است. حتی اگر ما به خاطر دینداری خود، خود را از آن کس که بی دین یا سست اعتقاد است بهتر بدانیم.

تنها کسانی اهل نجاتند که با رحمت خاص و عام خداوند همراستا شوند و بر تمامی خلایق مهر و شفقت داشته باشند و خود را از هیچ کس برتر ندانند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور