غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اندیشه» ثبت شده است

سکوت زندگی

این یک اشاره است. تفصیل آن یک کتاب نیاز دارد.

حقیقت زندگی در سکوت می گذرد. 

وقت تشنه اید و آب می نوشید، آب، با سلول های معده شما یا با سلول های خون شما سخن نمی گوید. فقط با حضور خود، با وجود خود، تشنگی شما را بر طرف می کند. آب، سخن نمی گوید. عمل می کند. عملی نه از سر اندیشه و نه از سر تکلف. عملی بر اساس ساختار وجودیش. عملی بی هیچ تلاش. عملی از جنس حضور. همین و بس.

وقتی غذا می خورید، ملکول های غذا، با معده شما حرف نمی زنند. فقط آنجا حضور پیدا می کنند و جذب خون و سلول های بدن شده ما را تغذیه می کنند.

وقتی با همسرتان ارتباط جنسی برقرار می کنید، سلول های اسپرم و اوول، با همدیگر سخن نمی گویند. بلکه با تمام وجود ترکیب می شوند و سلول اولیه نوزاد را به وجود می آورند.

حقیقت زندگی که در زیر پوست این زندگی ظاهری جریان دارد، در سکوت می گذرد.

سخن گفتن، برای ارتباط ذهنی ما آدم هاست. از آنجا که من و تو نمی توانیم حقیقت «احساس و درک خود» را بدون واسطه به یکدیگر انتقال دهیم، سخن گفتن را ابداع کرده ایم. 

به عنوان مثال، میوه سیب، حتی اگر اسم هم نداشته باشد یا من اسمش را ندانم، بدن مرا تغذیه می کند ولی اگر من سیب بخواهم و در دسترسم نباشد و بخواهم منظورم را به شما منتقل کنم، از این کلمه استفاده می کنم. اگر آدمی این توان را داشت که بتواند بدون استفاده از کلمات، منظورش را به طرف مقابل برساند، سخن گفتن لازم نبود و ما به حقیقت زندگی نزدیک تر می شدیم.

(مثل زمانی که دو جنس مخالف که هر دو در اوج نیاز و خواهش هستند، در مکان مناسبی با هم جمع شوند. بدون سخن گفتن، هر دو می دانند که چه می خواهند و جذب یکدیگر خواهند شد و بدون سخن کفتن می توانند دقایق یا ساعاتی را با هم سپری کنند بدون آن که هیچکدام از آن ها توقع شنیدن سخنی از طرف مقابل داشته باشد)

 

ای خدا بنمای جان را آن مقام

کاندر (که اندر) او بی حرف می روید کلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

رشتهء ریاضی فیزیک تقلید و تحلیل

زمانی که فرزندم می خواست در سال دوم دبیرستان انتخاب رشته کند، او را تشویق کردم که رشته‌ء ریاضی را انتخاب کند. نه از آن رو که به مهندسی و رشته های فنی علاقه داشت و می خواست در این زمینه ادامه تحصیل دهد. بلکه بر عکس، سمت و سوی علاقه‌ء او به سوی رشته های هنری بود. اما از آنجا که استعداد ریاضی هم داشت او را به تحصیل در رشته‌ء ریاضی تشویق کردم. چرا؟ دلیل این تشویق را در «ادامه‌ء مطلب» بخوانید:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

زبان منضبط اندیشه ی منضبط

چگونه است که گاه در بکار بردن کلمات و توصیف ها بی دقتی و بی مبالاتی می کنیم؟ کسی را به شدت می ستاییم یا به شدت تقبیح می کنیم. شدیداً می نالیم یا شدیداً ابراز رضایت می کنیم. به نحو مبالغه آمیز ابراز دوستی می کنیم یا بر عکس، ابراز دشمنی. 

   من از همسر و فرزندانم خواسته ام که کلماتی مثل: شدیداً، هرگز، به هیچ وجه، همه اش، کاملاً، صد در صد، بی نهایت، یه عالمه، فدایت بشوم، قربان بروم و امثال آن را با احتیاط و با اندیشه به کار برند. با خود بگویند آیا واقعاً من حاضرم فدای فلان کس بشوم؟ یعنی در راه او بمیرم؟ آیا این چیزی که آن را یک عالمه می دانیم، واقعاً به اندازه‌ی یک عالم است؟

   استاد اخلاقی داشتیم که یادش گرامی باد. می گفت: در تعارفات خود نگوئید: قربان شما. چرا که نه شما حاضرید قربانی او شوید و نه او لایق این است که شما قربانیش شوید. به جای آن بگوئید: مخلص شما.

 امروز که پس از چندین سال به سخنانش می اندیشم می بینم چه توصیه‌ی حکیمانه ای به ما کرده است. اخلاص بزرگترین سرمایه‌ی آدمی است. هم در مقابل خداوند و هم در مقابل بندگان. پس جز در مورد اولیاء خاص خداوند، نگوئیم قربان شما و یا قربانت بروم. در عوض بگوئیم مخلص شما.

 یکی از اساتید دیگر می گفت: آن کس که در زبان خود فاقد انضباط باشد، در اندیشه نیز منضبط نخواهد بود. آن کس که کلمات را بدون توجه به بار معنایی آن ها و با آسان گیری استفاده کند، در تفکر نیز دقیق نخواهد بود و موفق به درک دقایق علوم نخواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

بدون اندیشه قیامت

مردم به زندگی روزمره مشغولند و از فکر قیامت گریزانند. اگر هم برای دقایقی، شرایطی فراهم شود که ایشان را به تأمل در مرک و قیامت فراخواند، به زودی فکر خود را با دلائل یا توجیهاتی سست قانع می کنند و نظر به سوی دنیا بر می گردانند. چرا چنین است؟ چرا با آن که مرگ، برای هیچ کس استثنا ندارد، باز هم ما طوری با او برخورد می کنیم که انگار نیست؟

برخی از مردم، اعتقادی به حیات پس از مرگ ندارند. اما آنها که حیات پس از مرگ را پذیرفته‌اند چرا این گونه‌اند؟

این امر دلائل چندی دارد. یکی از آنها این است که شخص با نگاهی به قیامت، احساس می کند هیچ راه شناخت حسی و تجربی نسبت به آن ندارد و همه ابعاد آن برای انسان ها مبهم و ناشناخته است. در حالی که می بینیم در طول تاریخ، کسانی بیشتر خود را آماده مرگ می کردند، که قیامت را با جان خود حس کرده بودند.

رسالت امروز ما برای نجات برادران و خواهرانمان آن است که اولا، خودمان قیامتی شویم و قیامت را با تجربه عرفانی درک کنیم و به آنچه در اخبار و آیات آمده است اکتفا نکنیم و ثانیاً برای دیگران نیز روشن کنیم که شما قبل از مردن نیز می توانید قیامت را ببینید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور