در گذشته که سیستم های ارتباطی به گستردگی امروز نبودند، این امکان وجود داشت که با اعمال محدودیت های فیزیکی، از بروز برخی انحرافات جلوگیری کرد. مثلا فقط کافی بود شما رفت و آمدهای فرزندان خود را پایش کنید و تحت نظر بگیرید. می توانستید تا حد زیادی جلوی انحراف ایشان در ارتباط با دیگران را بگیرید. خیلی ساده. خیلی راحت. 

همین مطلب در باره جوامع هم صادق است. اگر پادشاهی، ارتباط مردم کشورش با کشوری دیگر را غیرمفید تشخیص می داد، براحتی مرزها را می بست و این ارتباط را قطع می کرد. خیلی ساده. خیلی راحت.

اما امروز به مدد سیستم های پیشرفته ارتباط الکترونیک و حمل و نقل، روش های پیشین کنترل، به مقدار بسیار زیادی، کارائی خود را از دست داده اند. دیگر پدر و مادرها یا حاکمان مملکت نمی توانند صرفا با ایجاد محدودیت های فیزیکی، مانع ارتکاب جرم یا وقوع انحراف شوند. به عبارت دیگر، این ابزارها، انجام جرم و عمل نادرست را آسان تر و غیر قابل کنترل تر از گذشته کرده اند. در ظاهر به نظر می رسد این ابزارها، ارتباط افراد بشر با یکدیگر را زیادتر کرده اند که همین طور هم هست اما در کنار این کارکرد، منطقه امنی هم برای افراد ایجاد شده است که بتوانند فارغ از کنترل های معمول و مرسوم، دست به انجام آنچه می خواهند بزنند.

این اتفاق، مبارک است یا نامبارک؟

در نگاه اول، فورا جواب داده خواهد شد اتفاق نامبارکی است. ای کاش می توانستیم از مزایای کامپیوتر و سی دی و ماهواره و گوشی همراه و ... بهره مند شویم اما از عوارض سوء این وسایل در امان بمانیم. هم پدر و مادرها و هم حاکمان جامعه خود را در وضعیت سختی احساس می کنند. یک احساس ناتوانی به ایشان دست داده است. انگار فرزندان از اولیاء و مردم از حاکمان جلو زده اند و نمی توان کنترلشان کرد. این وضعیت برای پدرها و مادر ها و نیز برای حاکمان جامعه تلخ و ناپذیرفتنی است.

اما در یک نگاه دقیق تر باید گفت: این اتفاق، اتفاق بسیار مبارک و میمونی است. به تعبیر عامیانه باید گفت: از این بهتر نمی شود. و ای کاش روز به روز توان سیستم های کنترلی ضعیف تر شود. ای کاش هیچ سانسور و محدودیتی بر شبکه های اجتماعی کارگر نیفتد. ای کاش هیچ پارازیتی بر روی امواج ماهواره قابل اعمال نباشد و ... چند ای کاش دیگر.

چــــــــــــــــــــــرا؟ چرا به وجود آمدن این منطقه امن برای جرم و انحراف را مبارک می دانم و آرزومندم این منطقه امن، روز به روز امن تر شود؟ آیا من دیوانه ام؟ آیا خود تمایل به جرم و جنایت دارم؟ آیا طالب بی بند و باری و هوسرانی ام؟

این اتفاق مبارک است. نه به این خاطر که امکان انجام جرم را فراهم تر کرده است. بلکه به این دلیل که ناکارآمدی روش های غیر مبتنی بر اخلاق اصیل را به خوبی نشان می دهد. یعنی به خوبی نشان می دهد که تا وقتی کنترل ها از درون نباشد، شخص و جامعه، از خطا و اشتباه مصون نخواهند شد.

ما، به جای این که فرزندان و مردم خود را افرادی اخلاق مدار و فارغ از خودخواهی ها تربیت کنیم، با اعمال فشار، در ظاهر آنها را بر مسیر صلاح نگه می داریم. ابزارهای جدید، نادرستی این روش را نشان می دهد. ناچار، به ما می فهماند و به ما حالی می کند که با این روش ها نمی توان فرد و جامعه را به صلاح آورد. کنترل باید درونی باشد.

به دیگر سخن، ما تا پیش از این، به اهمیت فوق العاده اخلاق واقف نبودیم. کم اثر شدن کنترل های فیزیکی در جامعه، ما را به این مطلب متوجه می کند که تنها و تنها اخلاق اصیل (نه اخلاق نمایشی و متظاهرانه) است که مایه نجات فرد و جامعه است و کنترل های بیرونی در نهایت ناتوان خواهند بود. روز به روز به اهمیت این سخن پیامبر اکرم بیشتر پی می بریم که فرمودند «من برای تمام کردن مکارم اخلاق برگزیده شدم»