غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

۵۲ مطلب با موضوع «نکته ها و مقالات» ثبت شده است

روزی یک کار نیک !

از دوران کودکی به خاطر دارم که روی در اداره‌ی بهزیستی شهرمان نوشته شده بود: روزی یک کار نیک انجام بده. آن موقع برای من که هنوز به طور کامل سیب آدم را نخورده بودم و از بهشت قبل از دنیا بیرون نیامده بودم و به عبارت دیگر، مثل امروز، جهنمی نشده بودم، تعجب آور بود که چرا روزی یک کار نیک؟ چرا در طول روز همه‌ی کارهای ما نیک نباشد؟ 

سال ها گذشت. تا بالاخره دستان یاری رسان خداوند مرا با پدیده‌ی عشق بی قید و شرط آشنا کرد و نسیم هایی از بهشت پس از دنیا بر جهنم من وزیدن گرفت. دانستم که آن اکسیری که مس ها را مبدل به طلا می کند همان عشق است. با خود عهد کردم که گاهی اوقات! از من کاری عاشقانه سر زند. اما دیدم که آسان نیست. از فرزندانم خواستم که شما که پاکترید، عزم خود را جزم کنید که در هر روز حداقل یک کار عاشقانه انجام دهید. اما آنها هم نتوانستد.

به حرف حافظ رسیدم که گفت: الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.

آری کار عاشقانه یعنی آن که عملی از تو سر زند که در آن تنها و تنها رساندن خیر به دیگران مد نظر باشد و نه منفعتی که به تو می رسد. تازه آن موقع بود که پس از تأمل در اعمال خویشتن، پی بردم که هر کاری که می کنیم، به نحوی به منفعت دنیایی یا آخرتی ما مربوط می شود و بسیار به ندرت اتفاق می افتد که کاری عاشقانه و از سر خیرخواهی محض، بدون توجه به نفع دنیائی یا آخرتی آن، از ما سر زند. در بند بودن خود را احساس کردم و تصویری را که دانته در کتاب کمدی الهی از جهنم ترسیم کرده است، منطبق بر همین دنیا دیدم.

آن روایت را از پیامبر اکرم به خاطر آوردم که اگر کسی بدون هیچ نیاز و احتیاجی به ملاقات دوست خود برود، گوئی به زیارت خدا رفته است. در آن موقع بود که به این نتیجه رسیدم که اگر به من بگویند تنها یک بیت از دیوان حافظ انتخاب کن باید بگویم:

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

زبان منضبط اندیشه ی منضبط

چگونه است که گاه در بکار بردن کلمات و توصیف ها بی دقتی و بی مبالاتی می کنیم؟ کسی را به شدت می ستاییم یا به شدت تقبیح می کنیم. شدیداً می نالیم یا شدیداً ابراز رضایت می کنیم. به نحو مبالغه آمیز ابراز دوستی می کنیم یا بر عکس، ابراز دشمنی. 

   من از همسر و فرزندانم خواسته ام که کلماتی مثل: شدیداً، هرگز، به هیچ وجه، همه اش، کاملاً، صد در صد، بی نهایت، یه عالمه، فدایت بشوم، قربان بروم و امثال آن را با احتیاط و با اندیشه به کار برند. با خود بگویند آیا واقعاً من حاضرم فدای فلان کس بشوم؟ یعنی در راه او بمیرم؟ آیا این چیزی که آن را یک عالمه می دانیم، واقعاً به اندازه‌ی یک عالم است؟

   استاد اخلاقی داشتیم که یادش گرامی باد. می گفت: در تعارفات خود نگوئید: قربان شما. چرا که نه شما حاضرید قربانی او شوید و نه او لایق این است که شما قربانیش شوید. به جای آن بگوئید: مخلص شما.

 امروز که پس از چندین سال به سخنانش می اندیشم می بینم چه توصیه‌ی حکیمانه ای به ما کرده است. اخلاص بزرگترین سرمایه‌ی آدمی است. هم در مقابل خداوند و هم در مقابل بندگان. پس جز در مورد اولیاء خاص خداوند، نگوئیم قربان شما و یا قربانت بروم. در عوض بگوئیم مخلص شما.

 یکی از اساتید دیگر می گفت: آن کس که در زبان خود فاقد انضباط باشد، در اندیشه نیز منضبط نخواهد بود. آن کس که کلمات را بدون توجه به بار معنایی آن ها و با آسان گیری استفاده کند، در تفکر نیز دقیق نخواهد بود و موفق به درک دقایق علوم نخواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

خصوصیات جهنم

در این مقال به ذکر بعضی از خصوصیات جهنم می پردازم. البته دنبال این نباشید که از مار و اژدها و آتش صحبت کنم. از چیزهایی صحبت می کنم که هر روز با آن مواجهیم. از چهره امروزین جهنم سخن خواهم گفت. چهره فردای آن، باطن چهره امروز آن است. 

1ـ در جهنم کسی تو را راهنمایی نمی کند که در جهنم هستی. اگر هم کسی بخواهد این کار را بکند، به هر نحو ممکن کاری می کنیم که صدای او را نشنویم.

2ـ در جهنم همه چیز بر مبنای فریب و غرور بنا شده است.

3ـ در جهنم ترس و نگرانی حاکم است

4ـ در جهنم هر کس تلاش می کند خود را نجات دهد و دیگران تنها در راستای منافع او اهمیت دارند. منظور از منافع این نیست که کسی به مال یا مقام نامشروع دسترسی پیدا کند. بلکه مطلق منافع منظور است. حتی وقتی که کسی برای کسب مال حلال یا رفاه معمول تلاش می کند و از دیگران یاری می جوید، به دیگران به چشم یک ابزار نگاه می کند. اگر شخص تربیت یافته ای باشد، در این حین به حقوق دیگران تجاوز نمی کند اما اگر تربیت نایافته باشد، وقتی که چشم قانون و دیگران را دور دید، به حقوق ایشان تجاوز می کند. تنها و تنها عاشقانند که به دیگران نگاه ابزاری ندارند و محض خیر و رحمتند.

5ـ جهنم گذرگاه همه است. از مومن و کافر. صالح و فاجر. همه باید از آن عبور کنیم. خداوند در سوره مریم گفته است: هیچ کدام از شما نیست مگر آن که وارد آن می شود. هیچ استثنائی نکرده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

بدون اندیشه قیامت

مردم به زندگی روزمره مشغولند و از فکر قیامت گریزانند. اگر هم برای دقایقی، شرایطی فراهم شود که ایشان را به تأمل در مرک و قیامت فراخواند، به زودی فکر خود را با دلائل یا توجیهاتی سست قانع می کنند و نظر به سوی دنیا بر می گردانند. چرا چنین است؟ چرا با آن که مرگ، برای هیچ کس استثنا ندارد، باز هم ما طوری با او برخورد می کنیم که انگار نیست؟

برخی از مردم، اعتقادی به حیات پس از مرگ ندارند. اما آنها که حیات پس از مرگ را پذیرفته‌اند چرا این گونه‌اند؟

این امر دلائل چندی دارد. یکی از آنها این است که شخص با نگاهی به قیامت، احساس می کند هیچ راه شناخت حسی و تجربی نسبت به آن ندارد و همه ابعاد آن برای انسان ها مبهم و ناشناخته است. در حالی که می بینیم در طول تاریخ، کسانی بیشتر خود را آماده مرگ می کردند، که قیامت را با جان خود حس کرده بودند.

رسالت امروز ما برای نجات برادران و خواهرانمان آن است که اولا، خودمان قیامتی شویم و قیامت را با تجربه عرفانی درک کنیم و به آنچه در اخبار و آیات آمده است اکتفا نکنیم و ثانیاً برای دیگران نیز روشن کنیم که شما قبل از مردن نیز می توانید قیامت را ببینید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

خدا همین جاست در همین نزدیکی

خدا همین جاست در همین نزدیکی

کجا به دنبال خدا می گردی؟ در کتاب ها؟ پای منبرها و در جلسات؟ ...؟

 خدا همین جاست. در هیمن نزدیکی. خدا آنجاست که از خود می گذری و خود را در خدمت دیگران قرار می دهی. خدمت خالصانه به خلق خدا آن قدر آدمی را به خدا می رساند که گزاف نیست اگر بگوئیم: در خدمت بودن خدا را دیدن.

اگر کتاب می خوانی یا به مسجد می روی یا به کلاس و جلسه می روی و این کارها باعث شوند خدمت به خلق خدا را به وقت دیگری موکول کنی، بدان که آنچه انجام می دهی تو را از خدا دور می کند.

نبری گمان که هرگز به خدا رسیده باشی/ تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی؟

سرت ار به عرش ساید نخوری فریب عزت / که همان کف غباری به هوا رسیده باشی!

البته به یک شرط اساسی! و آن این که این خدمت به بندگان خدا، از سر استغنا و محض خیر و رحمت باشد نه به امید این که ایشان در آینده برای تو مفید واقع شوند یا آن که به نعمتی برسی یا از عذابی برهی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

تمدن چند هزار ساله !ـ

چه می شد اگر تمامی میمون ها مصصم می شدند قبل از هر زاد و ولد جدیدی، آن قدر روی خود کار کنند که انسان شوند و پس از انسان شدن زاد و ولد کنند؟ غیر ممکن است اما می توان آن را تصور کرد. اگر این اتفاق می افتاد به تدریج نسل میمون ها از میان می رفت و به جای آن انسان قرار می گرفت.

مولانا گفت: دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما گفت آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست

آری. میمون ها ما هستیم! هر کدام از ما قبل از آن که آدم شویم به زاد و ولد می پردازیم و بدین ترتیب است که نسل میمون ها ادامه پیدا می کند و منجر به خلق این تمدن چند هزار ساله شده است. اگر هر کدام از ما با خود عهد می کردیم که قبل از خود سازی و قبل از آدم شدن، صاحب فرزند نشویم، در آن صورت جامعه امروز ما انسانی تر بود.

علامه طباطبائی می گفت: انسان، کاری مهم تر از خود سازی ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

حضرت کیست؟

به چه کسی می توان گفت حضرت ...؟ آیا هر کسی که در چشم ما بزرگی و ابهت پیدا کرد لایق عنوان «حضرت» می شود؟ آیا این گونه که به مقامات مملکتی یا علمای دین می گویند حضرت آیت الله ... یا حضرت آقای ... صحیح است؟

شاید برای کسانی که در اندیشه، مسامحه گر هستند و هر چیز را به هر چیز ربط می دهند، تفاوتی نداشته باشد که بگویند حضرت ... یا جنای آقای ... اما برای اهل اندیشه، این دقت نظر هست که هر عنوانی را در محل مناسب خود به کار برند.

حضرت، تنها به کسی می توان گفت که در حالت حضور در محضر الهی باشد. کسی که فارغ از خود و خودخواهی ها باشد. خدا پرستی او نه برای ترس از جهنم باشد و نه برای شوق بهشت. انگیزه او از هر قول و فعلش، نجات انسان ها و یاری رساندن به نسل بشر باشد. هیچ تفاوتی بین انسان های مختلف قائل نباشد و مردم هیچ سرزمین یا مذهبی را بر مردم سرزمین یا مذهب دیگر ترجیح ندهد. حتی اگر خشمی می ورزد، خشم او از سر خیرخواهی و شفقت باشد نه برای غلبه و سلطه. مولوی در یکی از غزلیات دیوان شمس می گوید:

در کف ندارم سنگ من با کس ندارم جنگ من با کس نگیرم تنگ من زیرا خوشم چون گلستان

پس خشم من زان سر بود از عالم دیگر بود این سو جهان آن سو جهان بنشسته من بر آستان

آری تنها این افراد هستند که خیر محض شده اند و در همه حال، خیرخواه جامعه بشری هستند. به این افراد می توان گفت «حضرت». وقتی از این دیدگاه به مطلب بنگریم، این عنوان را برای هر کسی به کار نخواهیم برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور