اگر اولین انسان از خانوادهء انسان کنونی هنوز زنده بود و پس از یک عمر چند هزار ساله، با سلامتی کامل در میان ما می زیست، نسبت به افراد بشر چه حسی داشت؟

به این سوال فکر کنید.

ظاهرا غیر ممکن است اما آن را ممکن بشمارید و به آن اهمیت دهید. نه به این صورت که یک فرد از افراد بشر عمر چند هزار ساله داشته باشد. بلکه از آن نظر که یک فرد از افراد عادی بشر، همان احساسی را داشته باشد که یک فرد با عمر چند هزار ساله می توانست داشته باشد.

اگر چنان فردی وجود داشت، همهء افراد بشر را فرزندان خود می دانست. نگاه او نسبت به همه، نگاه پدر و فرزند یا مادر و فرزند بود. خود را از هیچ کس جدا نمی دانست. بلکه همهء ابناء بشر را از رگ و ریشه خود تلقی می کرد. با خطاهای ایشان پدرانه یا مادرانه برخورد می کرد و آرزوی مردن و نابودی هیچ کس را نمی کرد. خود را پدر یا مادری می دید با هفت میلیارد فرزند.

این امر به صورت فیزیکی تحقق نیافته است. اما به صورت مجازی امکان تحقق آن وجود دارد.

اگر شما به مقام عاشقی برسید، کل ابناء بشر را فرزندان خود خواهید یافت. چرا که برای یک عاشق، دوست و آشنا و غریبه و غیر آشنا تفاوتی ندارند. او از افقی برتر به جهان و ساکنان آن می نگرد. هر کدام از ساکنان خاک را که به مقام عاشقی رسیده باشند برادران و خواهران خود و هر کدام از مردم را که هنوز به وادی مقدس عشق وارد نشده باشند، به مثابه فرزندان خود خواهد دید.

چنین فردی گرچه از لحاظ فیزیولوژیک عمر متعارفی دارد اما از نظر معرفتی مانند کسی است که از ابتدای حضور بشر بر کرهء خاک، همراه همهء ابناء بشر حضور داشته است. آن کس که با بنی آدم بزرگوارانه و از سر عاشقی برخورد می کند، بزرگ ترین فرد جامعه بشری است.