بی مقدمه خدمت همه عزیزانی که وقت خود را صرف مطالعه در زمینه عرفان و خود شناسی می کنند عرض می کنم که همواره امید و نشاط خود را حفظ کنید و اطمینان داشته باشید تلاش شما به ثمر خواهد نشست. حتماً نتیجه مطلوب عایدتان خواهد شد. 

هرگز طولانی بودن مسیر شما را به هول و هراس نیندازد. امروز که این سطور را برای شما می نویسم حدود بیست سال از زمانی که دانشجو بودم و در اوقات فراغت با دوستان خود جلسات بحث و تحقیق برپا می کردیم می گذرد.

کتاب معرفت نفس استاد حسن زاده آملی را با هم کار کردیم و پس از آن کتاب معرفت النفس استاد طاهر زاده (که ترجمه خلاصه ای از جلد 8 و 9 اسفار است) و بعد کتاب مقالات استاد محمد شجاعی و در کنار آن کتاب چهل حدیث امام خمینی و آداب الصلات و سر الصلات از ایشان.

از زمانی که دوره اول یا بیسیک بنیان را به سرپرستی دکتر فرشته میرهاشمی گذراندم حدود شش سال و از پیشرفته آن حدود چهار سال می گذرد. امیدوارم خداوند این بانوی بزرگوار و همه همکارانش را مشمول رحمت خاص خود بگرداند. در همان ایام مشغول مطالعه کتاب های دکتر وین دایر شدم و آنها را با همه کتاب های موجود در زمینه خودیاری و خودسازی متفاوت یافتم. پس از بنیان، با دوره دیگری آشنا شدم که مربی آن، سلطان تواضع بود و آنچه را می گفت به یقین دریافته بود. از سال گذشته نیز مطالعه کتب محمد جعفر مصفا را آغاز کردم که به خاطر اهمیت فوق العاده آن، مطلبی جداگانه در همین وبلاگ به او اختصاص داده ام.

اکنون که در سن چهل سالگی به سر می برم خداوند را هزاران بار شاکرم که آنچه را طالب بودم عطایم کرد و الطاف پیدا و پنهان خود را شامل حالم نمود. بیش از بیست سال از زندگی خود را بر سر این سوال گذاشتم که من کیم؟ هنوز هم ادعا نمی کنم که به پاسخ آن رسیده ام اما و هزار اما در این مدت شراب‌هایی نوشیده ام که درستی مسیر را برایم روشن کرده است و باعث شده است هرگز این بیست سال را از دست رفته نپندارم

خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش       بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

اکنون گرچه از لحاظ معیارهای دنیائی، حرفی برای گفتن ندارم اما هیچ گاه آرزو نمی کنم به جای همکاسی هایی باشم که با من شروع کردند و اکنون ثروتشان به شماره در نمی آید. در عوض آرزوی بزرگم این است که لذاتی را که خدوند به من چشاند به آن ها هم بچشاند و چشمی که روزیم کرد روزی آنها هم بکند.

فراموش نمی کنم که روزی با یکی از همکاران مربی از کلاس کامپیوتری که در یکی از روستاها برگزار می شد بر می گشتیم. در جائی از مسیر که تقریبا به ورودی شهر رسیده بودیم آن دوست عزیز پرسید بهترین نعمتی که تا کنون خداوند به تو داده است چیست؟ گفتم: چشمی برای زیبا دیدن جهان.

لابد سخن سهراب را شنیده اید که:

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

پس ای عزیزی که این کلمات را می خوانی! بدان که تلاش در راه خود شناسی به نتایج بسیار نیکو می‌نشیند. نتایجی که احساس پرسودترین معاملات را به تو می دهد. چه چیز از این بالاتر و ارزشمند تر که وقتی به گذشته خود نگاه می کنی به خاطر وقتی که صرف این مطالعات کرده ای پشیمان نباشی و در عوض بگوئی اگر ده برابر این نیز فرصت داشتم صرف این علم شریف می کردم. چه چیز از این بهتر که حتی وقتی هیچ کس قدر کالای ارزشمند تو را نمی داند، خنکی آن را در قلب خود احساس کنی و در سایه آرامش آن زندگی کنی؟

پس بدان که والله به بار می نشیند ـ والله نتیجه می دهد. امیدوار باش و به این راه ادامه بده

بی نهایت حضرت است این بارگاه       صدر را بگذار. صدر تو ست راه