خداوند را هزاران بار شاکر و سپاسگزارم که نعمت اشک را از بهشتش به سوی جهنم دنیا فرستاد تا گاهی اوقات آتش آن را سرد کند و توان تحمل آن را داشته باشیم. 

قصد دارم بعضی از دفعاتی که از این نعمت بیشتر بهره برده ام و به زبان خودمانی «یک دل سیر» گریسته ام را با شما در میان گذارم. اما قبل از آن به نکاتی اشاره می کنم. بسیار مهم است. بخصوص برای مردان.

گرچه در مواردی، گریه نشان ضعف است اما شما آن را دلیل ضعف نگیرید. اگر چنین کنید، از این نعمت بزرگ محروم خواهید ماند. از این که در مقابل دیگران گریه کنید، هیچ ترسی به دل راه ندهید. بگذارید دیگران شما را این گونه بشناسند. بگذارید بگویند فلانی اشکش در آستینش است. چه ایرادی دارد؟ آیا اگر قلب شما همیشه آماده پرواز باشد بهتر است یا این که در مقابل مردم، به ظاهر، متعادل جلوه کنید؟

منتظر این نباشید که در جلسه ای همه، حالت عزاداری پیدا کنند که شما هم همراهی کنید. وقتی بقیه در شرایط عادی هستند و سرگرم کار و زندگی خود، اجازه دهید اشک شما جاری شود. با امور متعالی مأنوس باشید تا راحت تر بشکنید و اشکتان جاری شود.

باز خداوند را برای همه غم ها و شادی هایی که ارزانیم کرده است سپاسگزارم. برخی از دفعاتی که به خاطر دارم که آسمان دلم ابری شد و بارید از این قرارند:

چندین سال پیش یکی از دوستان الاهیم به ملکوت پیوست. خبر رحلت او مرا دگرگون کرد. ... شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت. / روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت. / گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود. / بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت ...

بار دیگر زمانی بود که می توانم بگویم جزو بهترین ایام عمرم بود. آن زمان که در دوره های «بنیان» شرکت داشتم.

بار دیگر زمانی بود که مشغول مطالعه کتاب منطق الطیر عطار بودم و به داستان «شیخ صنعان» رسیدم. رحمت خداوند بر عطار نیشابوری که چنین آتشی در این داستان بر پا کرده است.

بار دیگر، وقتی بود که مشغول خواندن داستان آرش کمانگیر بودم. اثر بیاد ماندنی سیاوش کسرائی. این داستان را زمانی که کلاس پنجم ابتدائی بودم خوانده بودم اما بار دوم در سنین میان سالی، معنای رشادت و مردانگی را بهتر در می یافتم.

...

آری آری جان خود در تیر کرد آرش

 کار صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش

...