خلاصه برخی مباحث مطروحه در جلسه چهارم سخنرانی در مسجد حضرت زینب (س) به مناسبت عید قربان

همچنان که در جلسه قبل گفته شد ما معمولا از آداب و مناسک دینی به ظاهر آن اکتفا می کنیم و برای کشف باطن آن اقدامی نمی کنیم. یکی از اعمال مهم عبادی که در مراسم حج انجام می شود عمل قربانی کردن است.

برخی افراد اعمال عبادی را صرفا به شکل تعبدی انجام می دهند. یعنی اگر از ایشان سوال شود چرا این عمل را به این صورت انجام می دهی جواب می دهند چون این عمل از نظر شرعی واجب است و ما کاری به فلسفه وجوب آن نداریم. به ما گفته اند واجب است ما هم انجام می دهیم.

برخی دیگر به انجام تعبدی عبادات اکتفا نمی کنند و تا حدودی در حکمت اعمال عبادی اندیشه می کنند و مثلا می گویند قربانی می کنیم تا در کنار عمل حج که انجام داده ایم به نیازمندان نیز رسیدگی شود و آنها نیز بهره ای ببرند. این سخن گرچه صحیح است اما باز هم چندان عمیق نیست و بیان نمی کند که این عمل قربانی کردن چه ارتباطی با دیگر اعمال حج دارد.

در این رابطه در جلسه پیش اندکی صحبت شد. اینک غزلی زیبا از مولوی را بیان می کنیم که در آن، موضوع قربانی را به زیبایی ترسیم کرده است:

دشمن خویشیم و یار آن که ما را می کشد

غرق دریاییم و ما را موج دریا می کشد

زان چنین خندان وخوش ماجان شیرین می‌دهیم

کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا می کشد

خویش فربه می نماییم از پی قربان عید

کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می کشد

آن بلیس بی تبش مهلت همی خواهد از او

مهلتی دادش که او را بعد فردا می کشد

همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه

در مدزد از وی گلو  گر می کشد تا می کشد

نیست عزرائیل را دست و  رهی بر عاشقان

عاشقان عشق را هم عشق و سودا می کشد

کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون

خفیه صد جان می دهد دلدار و  پیدا می کشد

از زمین کالبد بر زن سری وانگه ببین

کو تو را بر آسمان بر می کشد یا می کشد

روح ریحی می ستاند راح روحی می دهد

باز جان را می رهاند جغد غم را می کشد

آن گمان ترسا برد مومن ندارد آن گمان

کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می کشد

هر یکی عاشق چو منصورند خود را می کشند

غیر عاشق وانما که خویش عمدا می کشد

صد تقاضا می کند هر روز مردم را اجل

عاشق حق خویشتن را بی تقاضا می کشد

بس کنم یا خود بگویم سر مرگ عاشقان

گر چه منکر خویش را از خشم و صفرا می کشد

شمس تبریزی بر آمد بر افق چون آفتاب

شمع های اختران را بی محابا می کشد

این غزل معنای ژرفی دارد که بحث کامل آن در این مجال نمی گنجد اما به طور خلاصه می توان آن را این گونه معنی کرد:

ما در مسیر عاشقی، دشمن خودخواهی ها، خودشیفتگی ها، خودمحوری ها و خودبرتر بینی های خود هستیم و  یاور کسی که ما را از تنگنای خودخواهی هایمان برهاند.

ما به ظاهر جان شیرین را میدهیم اما راضی هستیم و شادمان. چرا که آن سلطان عزیز، در ازای گرفتن جان ما، خود را که از قند و حلوا شیرین تر است به ما می دهد.

ما خود را برای قربانی شدن در روز عید فربه می کنیم. چرا که آن کشندهء عاشقان بسیار زیبا می کشد و قربانی می کند.

فربه شدن در اینجا یعنی طی نمودن مدارج رشد و تعالی انسانی. کسی که در زمان حیات خود، در راه رشد و کمال گام برداشته است، وقتی که آمادهء کشته شدن در پیشگاه الهی  می شود، قربانی فربه تری را به قربانگاه برده است. اما آن کس که در راه کمال قدم راسخی برنداشته است و استعدادهای خداداد خود را شکوفا نکرده است، اگر هم به قربانگاه برود مثل این است که قربانی لاغری را به قربانگاه برده است.

در اینجا مولوی بیان داشته است که اصل قربانی، قربانی کردن خویشتن است. تا وقتی که خود را قربانی حضرت حق نکرده ای، کار تمام نیست. گرچه حج به جا آورده باشی و پس از آن نیز هر سال در عید قربان حیوانی را قربانی کنی. قربانی کردن خود به این معنا نیست که حتما معرکهء جهاد را درک کنیم و آماده شهادت شویم. بلکه به آن معناست که از صفات خودی بمیریم و به صفات الهی زنده شویم. وقتی که عاشق شوی و کل انسان ها در نزد تو برابر باشند و خیر تو به طور یکسان شامل حال همه شود، در واقع تو از خود مرده ای و به حیات طیبه حق زنده شده ای.

آن ابلیس بی نور مهلتی از خدا خواست. او را مهلت داد اما در نهایت خواهد کشت.

مانند اسماعیل که فرمان خدا را مبنی بر قربانی شدنش به راحتی گردن نهاد، فرمان حق را پذیرا باش.

عزرائیل را راهی بر عاشقان نیست. چرا که ایشان از مرگ جلو زده اند. وقتی کسی مشتاق و طالب مرگ باشد و هیچ هراسی از مردن نداشته باشد (چه مردن فیزیکی و چه مردن از صفات بشری و خودخواهی ها) در آن صورت عزرائیل را دشمن خویش تلقی نخواهد کرد. بلکه او را دوستی خواهد دید که او را به مقصد و  مقصودش می رساند.

کشتگان راه دوست مانند آن فرد مؤمنی هستند که در سوره یاسین وصف آن آمده است. پس از کشته شدن گفت ای کاش قوم من می دانستند که پروردگار من چه غفرانی نصیب من کرد و مرا از مکرمین قرار داد. گرچه ظاهرا مرده است ولی در واقع به صد جان زنده شده است.

کسی که خود را برای قربانی شدن آماده می کند روح حیوانی را می دهد و روح الهی می گیرد. عقاب جان او پر پرواز می یابد و جغد غم از خانه دل او می رود.

 عاشق، مانند منصور حلاج است. همواره آماده مرگ است. اما آیا در بین غیر عاشقان کسی را سراغ داری که این گونه برای مرگ آماده باشد؟

فرشته مرگ هر روز از مردم به کرات می خواهد که دعوت او را اجابت کنند. اما عاشقان حق پیش از تقاضای اجل، خود را تسلیم حق می کنند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خوشا به حال آنان که در راه الهی بی پروایند و همچو اسماعیل، آمادهء جانبازی.