غرقه شدن در یگانگی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید // ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

ما برای چه اینجا هستیم؟

ما اینجا (در این جهان خلقت) نیستیم تا خانه بسازیم، زاد و ولد کنیم، شغل ایجاد کنیم، صنعت و کشاورزی به وجود آوریم، با هم بجنگیم و هر کار دیگری از این قبیل. ما تنها برای یک منظور اینجا هستیم. ما اینجائیم تا یگانگی خود و عالم هستی را دریابیم. ما اینجائیم تا پس از یک سیر طولانی، چشم باز کنیم و ببینیم که سی مرغ، همان سیمرغ است. 

تمام آنچه در این مسیر رخ می دهد، از قبیل جنگ و صلح و شغل و ازدواج و صنعت و مصیبت و فاجعه و پیروزی و شکست و غیره، برای آن است که وجود ما را متسع سازد و ظرفیت ما را بالا ببرد. آن کس که دنیا را با این چشم می بیند، جنگ و صلح، سود و زیان، مدح و قدح، ستایش و نکوهش، برایش یکسان خواهد شد. او تنها به پرورش یافتن خود و همراهان خود نظر دارد. به رشد، کمال و آگاهی نظر می کند و به این نقطه می رسد که: انسان، کاری مهمتر از خودسازی ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

جهنم تالار آیینه !

فردا که پرده ها از پیش چشم ما به کناری رود خواهیم دید که جهنم، چیزی نیست جز تالاری که از همه طرف آیینه کاری شده است و خود ما را به ما برمی گرداند. مثل این است که در یک سالن، با چندین نفر آدم که همگی عین خود من هستند، همنشین و همراه هستم. 

با مردن ما اتفاقی که می افتد این است که ما، با وجود عریان و بی پرده خود مواجه می شویم. ما را به خود ما نشان می دهند. اگر زیبا باشیم زیبائی می بینیم و اگر زشت باشیم زشتی می بینیم.

ای دریده پوستین یوسفان!       گرگ برخیزی از این خواب گران.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

دغدغهء رشد، سودای سربالا

اگر برای کسی رشد و تعالی اهمیت داشته باشد، شکست، مصیبت، فقدان عزیزان، زندان و هر نوع فشار دیگری، مایه‌ء پیشرفت و تعالی است. چنین کسی، از هر چیزی، چه زیبا و چه زشت، پله ای می سازد برای رشد و تعالی. اما کسی که به فکر رشد و تعالی نیست،حتی موقعیت های خوب نیز بهره ای به او نمی رسانند. مانند همسران بعضی از پیامبران و امامان و اولیاء خدا. با یک مرد بزرگ زندگی می کند اما چون دغدغه‌ء رشد یا سودای سربالا ندارد، به ظواهر زندگی خود مشغول است و بهره‌ای از معرفت و آگاهی همسر خود نمی برد. 

مولانا مثال می زند: اگر طنابی در چاهی آویزان باشد و تو را در هوا معلق داشته است، می توانی آن را گرفته به سوی بالا حرکت کنی و خود را از دل چاه برهانی یا آن که به خود طناب یا دیواره‌ء چاه مشغول شده به تدریج به سوی پائین بروی و به قعر چاه برسی.

نیست جرمی مر رسن را ای عنود / چون تو را سودای سربالا نبود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

رشتهء ریاضی فیزیک تقلید و تحلیل

زمانی که فرزندم می خواست در سال دوم دبیرستان انتخاب رشته کند، او را تشویق کردم که رشته‌ء ریاضی را انتخاب کند. نه از آن رو که به مهندسی و رشته های فنی علاقه داشت و می خواست در این زمینه ادامه تحصیل دهد. بلکه بر عکس، سمت و سوی علاقه‌ء او به سوی رشته های هنری بود. اما از آنجا که استعداد ریاضی هم داشت او را به تحصیل در رشته‌ء ریاضی تشویق کردم. چرا؟ دلیل این تشویق را در «ادامه‌ء مطلب» بخوانید:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

در یک محضر بزرگ. بسیار بزرگ!

آیا ما عظمت عالم خلقت را درک می کنیم که می گوئیم الله اکبر؟

این سوال مطرح است که ما چگونه می توانیم در عباداتی مانند نماز حضور قلب داشته باشیم؟ تا کنون جواب های مختلفی به این سوال داده شده است که دوستان عزیز می توانند در کتاب هایی در این باره آن را پیدا کنند. اما بنده پاسخ دیگری به این سوال می دهم. این سوال، از آن سوال هایی که حل آن، جز از طریق پاک کردن صورت مسئله امکان پذیر نیست.

این پاسخ در بادی امر، عجیب به نظر می رسد اما توضیح آن را در «ادامه‌ء مطلب» خدمتتان عرض می کنم:


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

برای حجاج عزیز

سال گذشته در همین ایام برخی از بستگان ما قصد سفر حج داشتند. متنی که از طریق لینک زیر قابل دریافت است، هدیه ای است که به آن عزیزان دادم و اینک آن را در دسترس همه‌ء بازدیدکنندگان گرامی می گذارم تا اگر توفیق این سفر معنوی را یافتند، بهره‌ء خود را افزون تر کنند. انشاء الله. 

در ضمن به این مطلب توجه داشته باشید که این متن به صورت خلاصه نگارش شده است و برخی از قسمت های آن برای افراد کم زمینه بسیار ثقیل است. از این رو لازم است با دقت و تامل بیشتری و به همراهی یک استاد معنوی خوانده شود.

متن نامه را در قالب PDF از اینجا دریافت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

رنجی که از خود می بریم ...

یکی از دوستان در باره سخنی از بودا سوال کرده بود که آیا این مطلب صحیح است یا نه؟

مطلب منقول از بودا (که البته از دیگران نیز نقل شده است) این است: هر رنجی که می بریم از خود ماست.

آنچه در این قسمت آمده است پاسخی است مختصر به سوال این دوست عزیز و بزرگوار. مطالعه‌ء آن را به همه‌ء عزیزان جویای کمال توصیه می کنم.

این متن را در قالب PDF از اینجا دریافت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

روزی یک کار نیک !

از دوران کودکی به خاطر دارم که روی در اداره‌ی بهزیستی شهرمان نوشته شده بود: روزی یک کار نیک انجام بده. آن موقع برای من که هنوز به طور کامل سیب آدم را نخورده بودم و از بهشت قبل از دنیا بیرون نیامده بودم و به عبارت دیگر، مثل امروز، جهنمی نشده بودم، تعجب آور بود که چرا روزی یک کار نیک؟ چرا در طول روز همه‌ی کارهای ما نیک نباشد؟ 

سال ها گذشت. تا بالاخره دستان یاری رسان خداوند مرا با پدیده‌ی عشق بی قید و شرط آشنا کرد و نسیم هایی از بهشت پس از دنیا بر جهنم من وزیدن گرفت. دانستم که آن اکسیری که مس ها را مبدل به طلا می کند همان عشق است. با خود عهد کردم که گاهی اوقات! از من کاری عاشقانه سر زند. اما دیدم که آسان نیست. از فرزندانم خواستم که شما که پاکترید، عزم خود را جزم کنید که در هر روز حداقل یک کار عاشقانه انجام دهید. اما آنها هم نتوانستد.

به حرف حافظ رسیدم که گفت: الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.

آری کار عاشقانه یعنی آن که عملی از تو سر زند که در آن تنها و تنها رساندن خیر به دیگران مد نظر باشد و نه منفعتی که به تو می رسد. تازه آن موقع بود که پس از تأمل در اعمال خویشتن، پی بردم که هر کاری که می کنیم، به نحوی به منفعت دنیایی یا آخرتی ما مربوط می شود و بسیار به ندرت اتفاق می افتد که کاری عاشقانه و از سر خیرخواهی محض، بدون توجه به نفع دنیائی یا آخرتی آن، از ما سر زند. در بند بودن خود را احساس کردم و تصویری را که دانته در کتاب کمدی الهی از جهنم ترسیم کرده است، منطبق بر همین دنیا دیدم.

آن روایت را از پیامبر اکرم به خاطر آوردم که اگر کسی بدون هیچ نیاز و احتیاجی به ملاقات دوست خود برود، گوئی به زیارت خدا رفته است. در آن موقع بود که به این نتیجه رسیدم که اگر به من بگویند تنها یک بیت از دیوان حافظ انتخاب کن باید بگویم:

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

زبان منضبط اندیشه ی منضبط

چگونه است که گاه در بکار بردن کلمات و توصیف ها بی دقتی و بی مبالاتی می کنیم؟ کسی را به شدت می ستاییم یا به شدت تقبیح می کنیم. شدیداً می نالیم یا شدیداً ابراز رضایت می کنیم. به نحو مبالغه آمیز ابراز دوستی می کنیم یا بر عکس، ابراز دشمنی. 

   من از همسر و فرزندانم خواسته ام که کلماتی مثل: شدیداً، هرگز، به هیچ وجه، همه اش، کاملاً، صد در صد، بی نهایت، یه عالمه، فدایت بشوم، قربان بروم و امثال آن را با احتیاط و با اندیشه به کار برند. با خود بگویند آیا واقعاً من حاضرم فدای فلان کس بشوم؟ یعنی در راه او بمیرم؟ آیا این چیزی که آن را یک عالمه می دانیم، واقعاً به اندازه‌ی یک عالم است؟

   استاد اخلاقی داشتیم که یادش گرامی باد. می گفت: در تعارفات خود نگوئید: قربان شما. چرا که نه شما حاضرید قربانی او شوید و نه او لایق این است که شما قربانیش شوید. به جای آن بگوئید: مخلص شما.

 امروز که پس از چندین سال به سخنانش می اندیشم می بینم چه توصیه‌ی حکیمانه ای به ما کرده است. اخلاص بزرگترین سرمایه‌ی آدمی است. هم در مقابل خداوند و هم در مقابل بندگان. پس جز در مورد اولیاء خاص خداوند، نگوئیم قربان شما و یا قربانت بروم. در عوض بگوئیم مخلص شما.

 یکی از اساتید دیگر می گفت: آن کس که در زبان خود فاقد انضباط باشد، در اندیشه نیز منضبط نخواهد بود. آن کس که کلمات را بدون توجه به بار معنایی آن ها و با آسان گیری استفاده کند، در تفکر نیز دقیق نخواهد بود و موفق به درک دقایق علوم نخواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

ضرورت پرداختن به عرفان و خودشناسی

این متن نامه ای است به یکی از دوستان که در سال 87 به نگارش درآمده است تا ایشان را به پرداختن بیشتر به باطن دین و توقف کمتر در ظاهر دین دعوت نماید:

متن نامه را در قالب فایل پی دی اف از اینجا دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

ماده و صورت

اولین بار که این قاعده فلسفی را شندیدم که «حقیقت هر چیز به صورت آن است نه به ماده آن» هم برایم عجیب بود هم غیر قابل قبول و هم فاقد اهمیت درخور. اما اکنون که از آن زمان حدود بیست و پنج سال می گذرد و بارها به آن اندیشیده ام و در اطراف آن غور کرده ام، به اهمیت فوق العاده آن پی برده ام و دانسته ام که یکی از کلیدهای اساسی درک و معرفت جهان هستی، همین قاعده مهم است. 

 به علت ارادتی که به ابن سینا داشتم، اولین بار که شعر زیر را از مرحوم ابوالقاسم میر فندرسکی خواندم به مذاقم خوش نیامد:

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی/ صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت / بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی

این سخن را درنیابد هیچ فهم ظاهری/ گر ابو نصرستی و گر بوعلی سیناستی

اما به تدریج و پس از چندین سال دانستم که سخن حقی گفته است و ما در عالم صور زندگی می کنیم. هر سطحی از ادراک بشری، معادل است با زندگی در عالمی با صورت خاص. رشد آدمی، معادل است با ارتقا یافتن این صور. مرگ نیز به این ارتقا کمک می کند و ما را به سطح برتری از ادراک می رساند.

ما همواره در عالم صور زندگی می کنیم. هم قبل از مرگ و هم پس از مرگ نخستین و هم پس از مرگ های بعدی . البته قلیلی از بندگان خاص الخاص خداوند نیز به عالم بی صورت رسیده اند. مولوی در جایی می گوید: گوشم شنید قصه ایمان و مست شد / کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست. یعنی این که نمی خواهم ایمان من در حد شنیده ها باقی بماند. بلکه می خواهم به شهود برسم. صورت ایمان را با چشم باطن ببینم. در جائی دیگر می گوید: گفتی اسرار در میان آور / کو میان اندر این میان که منم؟ در اینجا سخن از یک بی کرانگی است که هیچ حدی را بر نمی تابد و از این رو به هیچ صورتی نیز مصور نمی شود. بی صورت. انگار که اصلاً نیست! اینجاست که هستی مطلق و عدم مطلق، همسایه دیوار به دیوار هم می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

خصوصیات جهنم

در این مقال به ذکر بعضی از خصوصیات جهنم می پردازم. البته دنبال این نباشید که از مار و اژدها و آتش صحبت کنم. از چیزهایی صحبت می کنم که هر روز با آن مواجهیم. از چهره امروزین جهنم سخن خواهم گفت. چهره فردای آن، باطن چهره امروز آن است. 

1ـ در جهنم کسی تو را راهنمایی نمی کند که در جهنم هستی. اگر هم کسی بخواهد این کار را بکند، به هر نحو ممکن کاری می کنیم که صدای او را نشنویم.

2ـ در جهنم همه چیز بر مبنای فریب و غرور بنا شده است.

3ـ در جهنم ترس و نگرانی حاکم است

4ـ در جهنم هر کس تلاش می کند خود را نجات دهد و دیگران تنها در راستای منافع او اهمیت دارند. منظور از منافع این نیست که کسی به مال یا مقام نامشروع دسترسی پیدا کند. بلکه مطلق منافع منظور است. حتی وقتی که کسی برای کسب مال حلال یا رفاه معمول تلاش می کند و از دیگران یاری می جوید، به دیگران به چشم یک ابزار نگاه می کند. اگر شخص تربیت یافته ای باشد، در این حین به حقوق دیگران تجاوز نمی کند اما اگر تربیت نایافته باشد، وقتی که چشم قانون و دیگران را دور دید، به حقوق ایشان تجاوز می کند. تنها و تنها عاشقانند که به دیگران نگاه ابزاری ندارند و محض خیر و رحمتند.

5ـ جهنم گذرگاه همه است. از مومن و کافر. صالح و فاجر. همه باید از آن عبور کنیم. خداوند در سوره مریم گفته است: هیچ کدام از شما نیست مگر آن که وارد آن می شود. هیچ استثنائی نکرده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

بدون اندیشه قیامت

مردم به زندگی روزمره مشغولند و از فکر قیامت گریزانند. اگر هم برای دقایقی، شرایطی فراهم شود که ایشان را به تأمل در مرک و قیامت فراخواند، به زودی فکر خود را با دلائل یا توجیهاتی سست قانع می کنند و نظر به سوی دنیا بر می گردانند. چرا چنین است؟ چرا با آن که مرگ، برای هیچ کس استثنا ندارد، باز هم ما طوری با او برخورد می کنیم که انگار نیست؟

برخی از مردم، اعتقادی به حیات پس از مرگ ندارند. اما آنها که حیات پس از مرگ را پذیرفته‌اند چرا این گونه‌اند؟

این امر دلائل چندی دارد. یکی از آنها این است که شخص با نگاهی به قیامت، احساس می کند هیچ راه شناخت حسی و تجربی نسبت به آن ندارد و همه ابعاد آن برای انسان ها مبهم و ناشناخته است. در حالی که می بینیم در طول تاریخ، کسانی بیشتر خود را آماده مرگ می کردند، که قیامت را با جان خود حس کرده بودند.

رسالت امروز ما برای نجات برادران و خواهرانمان آن است که اولا، خودمان قیامتی شویم و قیامت را با تجربه عرفانی درک کنیم و به آنچه در اخبار و آیات آمده است اکتفا نکنیم و ثانیاً برای دیگران نیز روشن کنیم که شما قبل از مردن نیز می توانید قیامت را ببینید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

کل عالم هستی بدن من است

وقتی به این حقیقت پی ببری که کل هستی، یک حقیقت یک پارچه است و بدن جسمانی تو، بخشی از آن است که تو با آن ارتباط نزدیک تری داری، نگاه تو به هستی، یک تحول اساسی پیدا خواهد کرد. آنچه را دور است دور نخواهی دانست و آنچه را نزدیک است نزدیک تلقی نخواهی کرد.

 به این ادراک خواهی رسید که کل هستی بدن توست. بخشی از آن را مستقیما ادارک می کنی و بخشی دیگر را غیر مستقیم.

البته رسیدن به این ادراک مستلزم آن است که حکمت متعالیه ملا صدرا را ادراک کرده باشی و پی برده باشی که آدمی چیزی جز ادراک نیست. ملا صدرا می گوید « آدمی همان چیزی است که می داند » یعنی توئی ی تو، به ادراک تو از هستی وابسته است. همچنان که مولوی گفت:

آدمی دیده است باقی چنگ و پوست / آنچه چشمش دیده است آن چیز اوست

و یا:

ای برادر تو همه اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل گلشنی / ور بود خاری تو هیمه ی گلخنی

وقتی چشمانت را باز می کنی چه می بینی؟ هر چیز می بینی، تو همانی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور

خدا همین جاست در همین نزدیکی

خدا همین جاست در همین نزدیکی

کجا به دنبال خدا می گردی؟ در کتاب ها؟ پای منبرها و در جلسات؟ ...؟

 خدا همین جاست. در هیمن نزدیکی. خدا آنجاست که از خود می گذری و خود را در خدمت دیگران قرار می دهی. خدمت خالصانه به خلق خدا آن قدر آدمی را به خدا می رساند که گزاف نیست اگر بگوئیم: در خدمت بودن خدا را دیدن.

اگر کتاب می خوانی یا به مسجد می روی یا به کلاس و جلسه می روی و این کارها باعث شوند خدمت به خلق خدا را به وقت دیگری موکول کنی، بدان که آنچه انجام می دهی تو را از خدا دور می کند.

نبری گمان که هرگز به خدا رسیده باشی/ تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی؟

سرت ار به عرش ساید نخوری فریب عزت / که همان کف غباری به هوا رسیده باشی!

البته به یک شرط اساسی! و آن این که این خدمت به بندگان خدا، از سر استغنا و محض خیر و رحمت باشد نه به امید این که ایشان در آینده برای تو مفید واقع شوند یا آن که به نعمتی برسی یا از عذابی برهی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کامران کمیلی پور